ما با بحران انرژی روبرو هستیم، این اکنون برای همه آشکار شده است. کارشناسان در بخش انرژی مانند گیل توربرگ به ما می گویند (به مصاحبه زیر مراجعه کنید) که این یک موضوع عرضه و تقاضا است. او استدلال می کند که عرضه دیگر نمی تواند تقاضا را برآورده کند و انرژی در حال کمیاب شدن است. رشد اقتصادی ناگزیر کاهش خواهد یافت. ما نمی توانیم به رشد بی نهایت در منابع محدود ادامه دهیم. باید بپذیریم که روزهای ارزان انرژی به پایان رسیده است.
پیشرفت و توسعه اقتصادی 70 سال اخیر را می توان به راحتی به وفور انرژی در دسترس ما نسبت داد، به ویژه در طول دو دهه پس از جنگ جهانی دوم. این دو دهه تأثیر عمیقی بر فرهنگهای غربی داشته است و در عصر مدرن نیز همچنان ادامه دارد.
چیزی ویژهای در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ وجود داشت.
اقتصاد در حال رشد بود و نفت ارزان فراوان بود. حدس میزنم، و احتمالاً درست است، که در آن زمان عرضه از تقاضا فراتر میرفت. قطعاً درست است که قیمت هر بشکه نفت در دهههای ۵۰ و ۶۰ بسیار ارزانتر بود و کمتر از ۴۰ دلار به ازای هر بشکه بود.

منبع: Macrotrends
سپس کارشناسان بخش نفت در دهه ۱۹۶۰ متوجه شدند که نفت محدود است.
همانطور که نمودار زیر نشان می دهد که از دهه 1960 کاهش پیوسته در تعداد چاه های نفت جدید کشف شده وجود داشته است.

اثرات جانبی انرژی ارزان
انرژی ارزان باعث ایجاد ثروت و ثروت در دو پدیده بسیار جالب در نیمه دوم قرن گذشته شد.
- رشد جمعیت
- لذت گرایی و تخریب خانواده به عنوان یک نهاد
رشد جمعیت
اقتصاددان سیاسی انگلیسی، توماس رابرت مالتوس (۱۷۶۶ – ۲۳ دسامبر ۱۸۳۴)، در کتاب خود با عنوان «رسالهای درباره اصل جمعیت» (۱۷۹۸) استدلال کرد که «افزایش تولید غذا در یک کشور رفاه جمعیت را بهبود میبخشد، اما این بهبود موقت است زیرا باعث رشد جمعیت میشود.»
من مطمئن نیستم که کاملاً با تز مالتوس موافق باشم یا خیر که نرخ زاد و ولد در میان اروپاییهای بومی مدتهاست که یا راکد بوده یا در حال کاهش بوده است، بنابراین مهاجرت از خاورمیانه و آسیا اتفاق افتاده است.
با این حال، جمعیت جهان به طور قابل توجهی از نیمه دوم قرن گذشته افزایش یافته است. یک توضیح ممکن می تواند این باشد که میزان مرگ و میر به دلیل سبک زندگی بهداشتی تر کاهش یافته است. در نتیجه کودکان بیشتری در حین تولد و پس از آن زنده ماندند.


با نفت ارزان، ثروت فراوان به دست آمد. سپس، یک مرد می تواند دستمزد خوبی برای خانواده خود به دست بیاورد و هنوز هم بتواند مقداری را برای روز بارانی پس انداز کند. افزایش دستمزدها در دهه 70 متوقف شد. بنابراین، آشکار می شود که مشکل جهان توسعه یافته فقط انرژی نیست. مشکل اعتیاد آن به انرژی ارزان است.
به نظر من، این آسیب تا دهه 1960 وارد شده بود. با ثروت، تغییرات طولانی مدت در رفتارهای جامعه و افراد به وجود آمد. یکی از تغییرات عمده فرهنگی، انقلاب جنسی در دهه 1960 بود. دوران هیپی ها که تاثیر آن هنوز محسوس است. ازدواج برای نسل های بعدی به یک نهاد اضافی در غرب تبدیل شد.
مادران در بسیاری از موارد فرزندانی خارج از ازدواج به دنیا میآوردند و هر کودک ممکن است پدر متفاوتی داشته باشد. در غیاب یک محیط خانوادگی سنتی و بدون حضور پدر به عنوان سرپرست خانواده، موارد متعددی از سوءاستفاده ناپدریها از کودکانی که تحت مراقبتشان هستند گزارش شده است. نه تنها نقشهای جنسی گیجکننده شدهاند، بلکه کودکآزاری در غرب نیز در حال افزایش است. برخی ممکن است اغراق کنند و بگویند که کودکآزاری به سطح اپیدمی رسیده است. دولتهای غربی به جای مقابله با این مسئله، با ترویج رفتارهای گناهآلود در مدارس، به این مشکل دامن میزنند.
جامعه غربی بهطور کلی و نه تنها رهبری آن، قطب اخلاقی خود را از دست داده است.
یک سوال در اینجا مطرح می شود که اگر نفت ارزان در ایجاد یک جامعه لذت گرا نقش موثری داشته باشد، آیا رکود و هزینه های زندگی بالاتر آنها را مجبور به توبه و تغییر روش کار می کند؟ تنها زمان پاسخ را آشکار خواهد کرد.
به نظر می رسد رکود، تورم و رکود تورمی و همچنین جنگ برای انرژی را می توان با خیال راحت به عنوان آینده بشریت در دهه آینده پیش بینی کرد. من نسبت به بشریت و آینده بشریت مثبت هستم. آزمایش ها و مصیبت ها همیشه بخشی از تاریخ بشر بوده است. و انسان ها همیشه پس از این آزمایش ها قوی تر ظاهر شده اند.
در پناه حق باشید.




