در یک بعد از ظهر سرد، مرطوب و نسیم، میتو تصمیم گرفت یک بار دیگر به ما سر بزند. احتمالاً دنبال جای گرمی می گشت تا بال هایش را خشک کند. او از پنجره باز آشپزخانه به داخل پرواز کرد و تصمیم گرفت با برخی از غذاهای مورد علاقه اش به خودش کمک کند. او دقیقا میدانست کجا را نگاه کند. پس از آن، او برای دیدن من به اتاق کتابخانه ام آمد. میتو یک دوست قدیمی است، یک طوطی حلقه دار زیبای هندی. یک سخنران ماهر در زیر متن چت بین من و میتو است.
میتو: پسته ها خوشمزه بود.
من: هوم، ممنون که بهم خبر دادی. خوشحالم که از آنها لذت بردید.
میتو: من داشتم پرواز میکردم و فکر کردم بیام و بهت سلام کنم.
من: اوه، سلام. حالا برو لطفا، من امروز سرم شلوغ است، پس مزاحمم نشو.
میتو: چقدر بی ادب؟ دوستی به دیدن شما می آید و شما دوستتان را نادیده می گیرید!
من: متاسفم. حق با شماست. من حدس می زنم که من بیش از حد در خواندن خود جذب شده ام. بیایید صحبت کنیم. بیا بنشین کنارم
میتو: در مورد چی میخونی؟
من: من به دنبال علل فقر و توسعه در اقتصادهای جهان سوم بودم. منظورم این است که اکثر کشورهای در حال توسعه مستقل و غنی از منابع هستند و در عین حال بسیار فقیر هستند. نمیتونم بفهمم چرا
میتو: آه، این ساده است. به نظر من، تنها یک علت اصلی وجود دارد.
من: این یک علت اصلی چیست؟
میتو: بزرگترین علت، دوست من، استعمار است.
من: اما استعمار تاریخ است. در قرن بیستم به پایان رسید. امروزه کشورها مستقل هستند و دولت های خود را برای وضع قوانین دارند.
میتو: استعمار نمرده است. حداقل هنوز نه. امپراتوری بریتانیا از پشت پرده به حکومت خود ادامه می دهد. اکنون مستعمرات با استفاده از روش های مختلف از راه دور کنترل می شوند.
من: اوه واقعا
میتو: به نظر من سه روش اصلی وجود دارد. رهبری فاسد و حریص حاکم بر مستعمرات یکی از آنهاست. کنترل غیرمستقیم بر موسسات ملی مانند بانک های مرکزی یکی دیگر از موارد است. مورد سوم جالب تر است، مدل اقتصادی همه دولت-ملت ها.
من:لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
میثو: نیازی به تکرار شعار فراگیر شدن فساد نیست زیرا بدیهی است. بنابراین، اجازه دهید به طور خلاصه در مورد بانک های مرکزی به شما بگویم.
من: فکر خوبیه، موافقم.
میتو: یکی از وظایف اصلی بانک مرکزی سیاست پولی است، مثلاً تعیین نرخ سود رسمی و کنترل عرضه پول و انتشار اسکناس و مسکوک و غیره. به ما گفته میشود که بانکهای مرکزی برای حفظ ثبات قیمتها و کنترل تورم آنجا هستند. با این حال، موری ان. روثبارد در کتاب معروف خود، پرونده علیه فدرال رزرو (1994)، استدلال کرده است که «این ادعا که بانکهای مرکزی برای مبارزه با تورم طراحی شدهاند، سفسطهآمیز است، اینکه تورم قیمت تنها ناشی از افزایش عرضه پول است، و از آنجایی که تنها بانکها عرضه پول را افزایش میدهند، پس بانکها تنها منبع تورم هستند».
موری ان. روثبارد، اقتصاددان آمریکایی بود، او مطمئن شد که:
برخلاف دوران استاندارد طلا، ورشکستگی فدرال رزرو برای فدرال رزرو غیرممکن است؛ انحصار قانونی جعل (ایجاد پول از هوا) در کل کشور را در اختیار دارد…
با این حال، هنگامی که صحبت از استعمار می شود، شر بانک های مرکزی به طور خاص در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در آفریقا آشکار می شود. به عنوان مثال، امپراتوری استعماری فرانسه ثروت آفریقایی ها را به شیوه ای بسیار منحصر به فرد ربوده است. اولاً، فرانسوی ها تصمیم گرفتند که تمام ذخایر طلا را از مستعمرات خود مصادره (دزدیدن) کنند. اگر می توانید اسم آن را استقلال بگذارید. با این حال، 14 کشور آفریقایی (مستعمرات فرانسه) یک واحد پولی مشترک دارند و همه آنها تحت عنوان “منطقه فرانک” قرار می گیرند که به دو واحد WAEMU و CEMAC تقسیم می شود:
- اتحادیه اقتصادی و پولی غرب آفریقا (WAEMU)
- این شامل بنین، بورکینافاسو، ساحل عاج، گینه بیسائو، مالی، نیجر، سنگال و توگو است. بانک مرکزی آنها BCEAO است.
- جامعه اقتصادی و پولی کشورهای مرکز آفریقا (CEMAC)
- این شامل کامرون، آفریقای مرکزی، کنگو، گابن، گینه استوایی و چاد است. بانک مرکزی آنها بانک کشورهای آفریقای مرکزی (BEAC) است.
فرانسه بر تمامی ذخایر ارزی این کشورهای فوق الذکر کنترل دارد. این کشورها ملزم به داشتن 85 درصد از ذخایر ارزی خود در بانک دو فرانس در پاریس هستند. “فرانک مستعمرات فرانسه آفریقا” به هزینه مستعمراتش به فرانسوی ها بسیار سود رسانده است. حتی اکنون نیز این مستعمرات سابق فرانسه مجبور به پرداخت مالیات استعماری سالانه به مبلغ 440 میلیارد یورو هستند. این مالیات بر اساس این ایده جمع آوری می شود که آنها به خاطر مزایای داشتن یک حکومت استعماری به فرانسه مدیون هستند.
من: عجب حیرت انگیز.
میتو: بله، فقط تصور کنید که 440 میلیارد یورو برای برنامه های آموزشی، بهداشتی و رفاهی در آن 14 کشور آفریقایی هزینه شود. اما شگفتانگیزتر این است که فرانسه در مورد هر منبع طبیعی جدیدی که در آن ۱۴ کشور یافت میشود حرف اول را میزند.
من: این احتمالاً دلایل تورم بالاتر در کشورهای در حال توسعه را توضیح می دهد. بسیار جالب است که چگونه توضیح می دهید که قدرت های استعماری با ادامه کنترل غیرمستقیم جنبه مالی و همچنین منابع طبیعی، کشورهای در حال توسعه را فقیر نگه می دارند. اما، در مورد سایر بانکهای مرکزی که تحت امپراتوری فرانسه نیستند، آیا آن بانکهای مرکزی واقعاً مستقل هستند؟
میتو: نام سیسیل رودز را شنیده ای؟ بله؟
من:نه اون کیه؟ آیا او یک کمدین است؟
میتو: نه، سیسیل رودز (5 ژوئیه 1853 – 26 مارس 1902) “یک نجیب زاده معدنی بریتانیایی و سیاستمدار در جنوب آفریقا بود که از سال 1890 تا 1896 به عنوان نخست وزیر مستعمره کیپ خدمت کرد. یک معتقد سرسخت به امپریالیسم بریتانیا، رودز و سرزمین آفریقای جنوبی خود، شرکت بریتانیایی آفریقای جنوبی را تاسیس کرد. زیمبابوه و زامبیا)
من: اوه باشه اما، میراث او چگونه بر ثروت کشورهای در حال توسعه در قرن بیست و یکم تأثیر می گذارد؟
میتو: سیسیل رودز ذهنیت یک استعمارگر داشت. برخی از مورخان او را امپریالیست بی رحم و برتری طلب سفیدپوست می دانند. صرف نظر از این، او مردی رویایی بود. او در وصیت نامه خود در سال 1877 نوشت که می خواهد یک انجمن مخفی ایجاد کند که تمام جهان را تحت سلطه بریتانیا درآورد.
دلیل اینکه من می گویم او بینا بود به دلیل تمایل او به ایجاد یک انجمن مخفی است. همانطور که کلیشه می گوید: “شیطان در جزئیات است.” ایده او این بود که انجمن مخفی در بالاترین سطح توسط افراد بسیار کمی اداره می شود، احتمالاً سه یا چهار نفر که چند ده نفر زیر نظر آنها کار می کنند، این ده ها صدها نفر دیگر را کنترل می کنند. قدرت واقعی در دست کسانی خواهد بود که در بالای سلسله مراتب قرار دارند. راز این بود که همه دست اندرکاران (به دروغ) معتقد بودند که همه با وجود سلسله مراتب برابر هستند. حتی کسانی که در پایین سلسله مراتب هستند متقاعد خواهند شد که حقیقت و اطلاعات به طور مساوی در جامعه مخفی به اشتراک گذاشته شده و توزیع می شوند.
دیدگاه او مدت ها پس از مرگش زمانی که دولت-ملت ها از امپراتوری بریتانیا در قرن بیستم جدا شدند و بانک های مرکزی برای هر دولت-ملت ایجاد شد، عملی شد. و پس از آن بانک تسویه حساب های بین المللی (BIS) شروع به دیکته کردن قوانین بر آنها کرد.
من: اما، BIS توسط بریتانیایی ها اداره نمی شود و در بازل، سوئیس واقع شده است.
میتو: من حدس میزنم، شما نیز مانند بسیاری از مردم در مورد امپراتوری بریتانیا سردرگم هستید. مرکز واقعی قدرت امپراتوری بریتانیا در دست دولت بریتانیا نیست بلکه شهر لندن است. دولت بریتانیا جلوتر است در حالی که شهر لندن از پشت پرده ها می کشد.
من: واقعا؟ من هرگز آن را نمی دانستم.
میتو: نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که همان نخبگانی که زمانی مالک شرکت هند شرقی بودند، بهطور غیرمستقیم امپراتوری بریتانیا را نیز کنترل میکنند و بازیگران تأثیرگذار در تمام مؤسسات بزرگ جهانی مانند BIS هستند.
من: بله، می بینم. الان منطقی است. به همین دلیل است که قانون اساسی اکثر دولت-ملت ها نسبت به دوران بریتانیا تغییر چندانی نکرده است. بنابراین، وقتی از امپراتوری و امپریالیست ها صحبت می کنید، به نخبگان اشاره می کنید. حالا به من بگو، منظورت از مدل اقتصادی دولت-ملت ها چه بود؟
میتو: خوب، اگر به خاطر داشته باشید، کشورهایی که اقتصادهای بسته دارند یا خودکفا هستند مجبور می شوند بازار خود را برای سرمایه گذاری بین المللی باز کنند. به عنوان مثال، هند تا دهه 1980 یک کشور خودکفا بود و به شرکت های چند ملیتی خارجی اجازه ورود به بازارهای هند را نمی داد. و اکنون جامعه کشاورزان هند به انحصار کارتل های چند ملیتی اعتراض می کنند. کارتل ها آنجا هستند تا غارت کنند.
اتفاقی که می افتد این است که نخبگان غربی کشورهایی را که اقتصاد بسته دارند متقاعد می کنند که مدل های اقتصادی خود را تغییر دهند و برای تجارت با دیگر کشورها به یکدیگر وابسته شوند. بنابراین، آنها بخشی از اقتصاد جهانی می شوند. در آنجا نخبگان غربی (عوامل امپریالیسم) اهرم و نفوذ عظیمی در مجامع بین المللی مانند WTO، AIIB، OECD و Common Wealth اعمال می کنند.
من:الان متوجه منظورت شدم. بنابراین، ثروتمندان و نخبگان دروازه بان شده اند و دسترسی به بازارهای خود را محدود می کنند و عضویت در آن باشگاه های نخبگان یک امتیاز محسوب می شود.
میتو: دقیقا. بنابراین، استعمار در حال حاضر زنده و سالم است. به نظر می رسد که امپریالیست ها نگران بازگشت جهان به استاندارد طلا هستند. اگر این اتفاق بیفتد، بانکدارانی را که بر توده ها حکومت می کنند ناراحت می کند.
من: بله، بازگشت به استاندارد طلا ممکن است از دیدگاه بانکداران ایده خوبی نباشد.
میتو: به همین دلیل است که این بانکداران به دنبال ارزهای دیجیتال هستند. به نظر شما راه حل چیست؟ چگونه کشورهای در حال توسعه می توانند آزادی واقعی پیدا کنند؟
من: هوم با پاک کردن مرزهای استعماری؟
میتو: ایده جالبی است. اما چقدر واقع بینانه است؟ سپس دوباره قرن بیست و یکم در مورد آزادی و تغییر است. تغییر اجتناب ناپذیر است. توده ها علیه ظلم قیام خواهند کرد. چه زمانی؟ من نمی دانم. شاید یک روز، به زودی.
من: موافقم با این حال، پیش بینی آینده بسیار سخت است. داشتن امید چیز خوبی است. امید برای سلامت ذهن مفید است و به بازیابی ذهن کمک می کند.




