من اخیراً مقاله ای را در وب سایت بی بی سی دیدم با عنوان; «افغانستان: طالبان قوانین جدیدی را برای ممنوعیت حضور زنان در نمایشهای تلویزیونی اعلام کرد». این باعث شد به تضاد بین دو کشور و دو جامعه فکر کنم و به یاد جملات سر جان گلاب افتادم. گلاب یک پایان نامه قانع کننده با عنوان “سرنوشت امپراتوری ها و جستجو برای بقا” نوشته است. کتاب، تنها 26 صفحه، مراحل ظهور و سقوط یک امپراتوری را مشخص می کند. با این استدلال که همه امپراتوری ها فرآیندها و طول عمر یکسانی را طی می کنند.
نکتهای که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم این است که دو ملت نه تنها در یک سفر منحصربهفرد و جداگانه هستند، بلکه در مسیر جداگانهای قرار دارند. هر کدام در یک مکان از پیش تعیین شده سفر خود هستند. همانطور که تز گلاب نشان می دهد که رهبری افغانستان ممکن است دلیل موجهی برای تردید در پیروی از تمدن های غربی داشته باشد، به عبارت دقیق تر، فرهنگ آنها. بر اساس تز گلاب، غرب در حال زوال است، فرهنگ غرب نشانه هایی از قرار گرفتن در مراحل پایانی زوال خود را نشان می دهد.
گلاب به دو رفتار متمایز اشاره می کند که وقتی چرخه حیات یک امپراتوری نزدیک به اتمام است، به راحتی می توان آنها را مشاهده کرد. (1) زنان برای مشاغلی که به طور سنتی توسط مردان انجام می شود رقابت می کنند. (2) موسیقی و شعر مبتذل رایج می شود.
همین وضعیت در بغداد، در اواخر دوره عباسیان، درست قبل از ورود مغولان به وجود آمد. زنان در بغداد برای مشاغلی که به طور سنتی در اختیار مردان بود، مانند کارمندان، رقابت می کردند. گلاب می گوید که موسیقی و شعر مبتذل شد. وقتی از دریچه گلاب نگاه میکنیم، میتوان دید که غرب در طرح بزرگتر در کجا ایستاده است و افغانها به کجا میخواهند بروند. منطقی به نظر می رسد که چرا غرب باید از افغان ها بترسد و از به قدرت رسیدن آنها جلوگیری کند.
تز مشابهی توسط مولانا سید ابوالاعلا مودودی در سخنرانی با عنوان «ملت ها برمی خیزند و سقوط می کنند چرا؟» ارائه کرده است. این یک مطالعه جامع درباره ظهور و سقوط امپراتوری ها مانند آنچه گلاب نوشته شده نیست. مولانا مودودی که یک عالم دینی است به نکته جالبی اشاره می کند، او استدلال می کند که خداوند متعال جانشین بعدی قدرت را بر اساس معیاری دقیق انتخاب می کند، او هند را مثال می زند. زمانی که قدرت مغول منسوخ شد، زمان تغییر فرا رسیده بود. به نظر مولانا مودودی، انتخاب بر اساس خیر در مقابل شر انجام شده است.
تا زمانی که مغول ها توانستند به مردم خیر عرضه کنند و به مردم منتفع شوند، در قدرت باقی ماندند. وقتی تعادل تغییر کرد و خسارت وارده بیشتر از منافع شد، مغول ها حذف شدند.
مولانا مودودی از باغ بودن جهان مثال می زند که ما باغبان آن هستیم. تا زمانی که به خوبی از باغ مراقبت کنیم، کار از آن ماست. وقتی از وظایف خود غافل شویم و دیگر به نفع باغ نباشیم، مالک واقعی از جایگزینی ما با شخصی که مناسبتر برای بهرهمندی باغ باشد تردیدی نخواهد داشت.
پس از مرگ مغولان، از همین معیار برای انتخاب حاکمان بعدی هند استفاده شد. به غیر از انگلیسی ها دو نامزد دیگر برای قدرت وجود داشت که انگلیسی ها پیروز شدند. دلیل آن این بود که انگلیسی ها می توانستند چیزی سودمند برای مردم بیاورند که دیگر مدعیان محلی نمی توانستند. هنگامی که شر بریتانیایی ها بر خوبی های آنها چیره شد، وقت آن بود که انگلیسی ها راج بریتانیا را جمع کنند و به خانه بروند.
گلاب محاسبه می کند که حداقل شش مرحله، از ابتدا تا انتها، وجود دارد که یک امپراتوری طی می کند. مراحل ظهور و سقوط یک امپراتوری به شرح زیر است:
1. عصر پیشگامان (طغیان)
این طغیان انرژی را میتوان در آغاز امپراتوریها مشاهده کرد، مثلاً زمانی که مغولها در زمان چنگیزخان متحد شدند و همچنین زمانی که اعراب مکه و مدینه اسلام را پذیرفتند.
2. عصر فتوحات
چنین فوران انرژی همیشه منجر به فتوحات و گسترش می شود.
3. عصر تجارت
تسخیر منجر به تجارت، معاملات تجاری و فرصت های تجاری در مستعمرات تازه یافته می شود.
4. عصر رفاه
با افزایش تجارت، ثروت نیز افزایش می یابد.
5. عصر عقل
با افزایش ثروت، نخبگان حاکم که تمایل به بشردوستی دارند، آموزش و پرورش و ساختن دانشگاه ها و کالج های جدید در شهرها و شهرها را ارتقا می دهند.
6. عصر انحطاط.
فروپاشی خود یک فرآیند طولانی است. گلاب چندین ویژگی را شناسایی می کند که در زیر لیست می کنم.
طبق گفته گلاب، این انحطاط شامل هفت ویژگی زیر است:
1. حالت تدافعی
در این مرحله پرخاشگری به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. ملتی که بسیار ثروتمند است، دیگر علاقه ای به افتخار یا وظیفه ندارد، بلکه فقط مشتاق حفظ ثروت و تجمل خود است.
2. بدبینی
3. ماتریالیسم
4. سبکسری
قهرمانان کشورهای رو به زوال همیشه یکسان هستند – ورزشکار، خواننده یا هنرپیشه. امروزه از کلمه “سلبریتی” برای نشان دادن یک کمدین یا یک فوتبالیست استفاده می شود، نه یک دولتمرد، یک ژنرال یا یک نابغه ادبی.” اما به دلایلی عجیب، این پدیده فقط بریتانیایی نیست، بلکه یک پدیده جهانی است.
5. هجوم خارجی ها
این روزها جمعیت زیادی از خارجی ها در لندن اقامت دارند. بر اساس یک برآورد، 37 درصد از جمعیت ساکن لندن در خارج از بریتانیا متولد شده اند. بغداد قرن دهم هیچ تفاوتی نداشت زیرا شهروندان از هر گوشه امپراتوری برای زندگی به بغداد مهاجرت کرده بودند.
6. دولت رفاه
7. تضعیف دین.
اعتراف میکنم که تز گلاب را بسیار جالب دیدم. من با نظریه اصلی در مورد مراحل موافقم. اما یک نکته وجود دارد که من با آن مخالفم، آن در مورد عصر امپراتوری است. او معتقد بود که به طور متوسط هر امپراتوری 250 سال حکومت می کند. بر اساس ویکی پدیا، خلافت عباسی 508 سال و امپراتوری عثمانی 623 سال به طول انجامید (https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_empires).
اگرچه با تز اصلی او موافقم. اما برای من، توصیف گلاب از انحطاط بیش از آنکه پاسخ دهد، پرسشهایی را مطرح میکند. یکی از مهم ترین پرسش ها وضعیت کنونی مستعمرات سابق بریتانیا مانند پاکستان، مصر و عربستان سعودی است. این مستعمرات سابق در حال گذراندن دوران انحطاط هستند. با این حال، من نمی توانم صعود آنها را از زمان استقلال شناسایی کنم، در حالی که می توانم زوال را ببینم.
دو پاسخ ممکن برای سوال بالا وجود دارد.
Scenario one
به گفته یکی از دوستان روشنفکر دکتر فهد، مسلمانان مدتها قبل از ورود انگلیسیها دوران انحطاط را میگذرانند و این انحطاط پس از خروج انگلیسیها ادامه داشته است. این یک توضیح قابل قبول به نظر می رسد. شاید نزدیک بینی من بود که مرا به این باور رساند که پاکستان باید همان روند و مراحلی را طی کند که گلاب توصیف می کند.
سناریو دو
توضیح دوم این است که انگلیسی ها تقریباً در تمام دنیا حکومت می کردند. در حال حاضر، جهان در حال عبور از یک انحطاط جهانی است، شاید این به حکومت بریتانیا مرتبط باشد. مشکل انگلیسی ها این است که شارلاتان ها اکنون کنترل سیاست گذاری را در دست دارند. برگزیت یک نمونه بارز است. اسپین داکترها به جای دیپلمات ها و سیاستمداران واقعی برنامه را اجرا می کنند. اگر این عصر انحطاط نیست پس من نمی دانم چیست.
مردم به این فکر می کنند که بریتانیای کبیر همراه با آمریکا همچنان در راس جهان هستند و فکر می کنند که ارتش آنها می تواند هر کشوری را تحت سلطه خود درآورد. شاید کسی باید بپرسد که چه بر سر ارتش امپراتوری پروس و امپراتوری اتریش مجارستان و حتی امپراتوری عثمانی آمده است.
از آنجایی که به تبلیغات خود ایمان می آورید، همه چیز فقط از آن به بعد می تواند پایین بیاید. شاید زمان بررسی واقعیت فرا رسیده باشد. شاید زمان بازیابی ذهن فرا رسیده باشد.
پر برکت بمان.
سوالی که در این مرحله قابل طرح است این است که در کجا شاهد انفجار بعدی انرژی خواهیم بود؟




