روزی روزگاری پادشاهی بود که دوست صمیمی ثروتمندی داشت. هر دوی آنها به شکار علاقه داشتند و همیشه با هم به شکار می رفتند. آنها معمولاً در مکان های دور، در جنگل های متعلق به پادشاه شکار می کردند. با گذشت زمان و بالا رفتن سن پادشاه، سلامت ضعیف او دیگر اجازه نمی داد به شکار در جنگل برود. بنابراین او از دوست قابل اعتماد خود برای آخرین سفر بزرگ شکار، در جنگل نزدیک متعلق به او درخواست کرد. دوست ارجمند ابتدا موافقت کرد، اما وقتی روز شکار فرا رسید، با عذرخواهی به پادشاه اطلاع داد که نمی توانند در جنگل او شکار کنند، زیرا دایه فرزندانش به حقوق حیوانات اعتقاد دارد و از شکار بیگانگان در جنگل بیزار است.
به همین ترتیب متوجه خواهید شد که آمریکا و انگلیس متحدان نزدیکی بوده اند و بیش از 70 سال است که کشورهای جهان سوم را با هم غارت کرده اند. بریتانیا، به عنوان شریک کوچکتر، از این رابطه ویژه بسیار سود برده است.
امروز آمریکا دیگر آن نیروی 20 سال پیش نیست. دهه ها جنگ باعث ورشکستگی این غول بزرگ شده است. دیگر توانایی تهاجم به مخالفان قوی را ندارد. اخیراً که ایران پهپاد آمریکایی را سرنگون کرد، انتقامجویی گزینهای برای آمریکا نبود. ناتوانی آمریکا برای جهان آشکار شد. آمریکا می خواهد از هرگونه جنگ جدید اجتناب کند.
در واقع، این کشور قبلاً در جنگ افغانستان شکست خورده است و توافق نهایی قرار است ظرف چند هفته آینده اعلام شود. اعلام شکست باعث سقوط در بازارهای سهام آمریکا می شود که در آستانه سقوط هستند. آمریکا در طول دهه ها بدهی بزرگی ایجاد کرده است. با وجود داشتن توانایی چاپ دلار به دلخواه، همچنان از نظر اقتصادی با افت فاجعه آمیزی مواجه است. اکنون گرسنه است، با این حال، مانند یک شیر ضعیف که نمی تواند دوباره به شکار برود. امپراتوری آمریکا خواهان انتخاب های آسان و نه چندان پرهزینه است.
در این نقطه، سخنان کارل مارکس به ذهن متبادر می شود که می گوید سرمایه داری روزی به خانه خواهد آمد تا خودش را ببلعد. روشن شده است که آدمخواری شرکتی نیروی پشت برگزیت است. هدف این بود که به محض خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، توافق تجاری با آمریکا به راحتی جایگزین آن شود. کالاهایی که از اتحادیه اروپا می آمدند از ایالات متحده می آمدند. به نظر من، ایالات متحده بیش از بریتانیا به برگزیت نیاز دارد زیرا تأثیر فروپاشی اقتصادی و مالی که آمریکا به آن خیره شده است را کاهش می دهد.
شکی نیست که شرکت های آمریکایی باید سیاستمداران انگلیسی را که مایل به خدمت به منافع سرمایه داران بین المللی هستند، لابی کرده باشند. Bojo و Co، مایلند جواهرات بریتانیایی مانند NHS و کشاورزی انگلیسی را به شرکتهای آمریکایی بفروشند و خصوصی کنند. مونسانتو که مشتاق است محصولات دستکاری شده ژنتیکی را در سرتاسر زمین های کشاورزی انگلیس پرورش دهد و خاک های حاصلخیز را از بین ببرد.
به نظر من، بریتانیا با برگزیت موافقت کرد تا زمانی که به نفعش بود و سقوط آمریکا در آن زمان قریب الوقوع نبود. اکنون، به نظر میرسد که بریتانیا مایل است با انکار برگزیت، به آمریکا خنجر بزند و احتمالاً به آنها میگوید که اگرچه دوست دارند ادامه دهند و هر کاری که ممکن است به نفع ایالات متحده انجام دهند. اما مشکل اینجاست که دایه های مجلس از شکار خارجی ها در جنگل هایشان بیزارند.
همانطور که قبلاً گفتم، “ائتلاف ها برای تقویت منافع ایجاد می شوند و زمانی که منافع به جای دیگری تغییر می کند، به همان میزان مشتاقانه کنار گذاشته می شوند. در سیاست چیزی به نام اتحاد دائمی وجود ندارد، فقط منافع دائمی وجود دارد.”
سیاستمداران بریتانیایی متوجه شده اند که برگزیت بهای بزرگی است که نمی توان برای این رابطه ویژه پرداخت. آیا دایه ها اجازه برگزیت را می دهند؟ شما می توانید نظرات خود را در زیر به اشتراک بگذارید.




