آن روز در پارک بودم و در حالی که از هوای تابستان بریتانیا لذت می بردم، کتاب می خواندم. کمی دورتر عدهای با بچههایشان روی چمنها بازی میکردند و برخی از سالمندان سگهایشان را در مسیرها راه میرفتند. یه جورایی یه روز عادی بود ناگهان میتو از پشت سرم ظاهر شد و روی نیمکت کنارم نشست. میتو یک طوطی بند انگشتی هندی زیبا، طوطی بسیار باهوش و سخنران ماهری است. میتو یک دوست قدیمی است که زمانی که بال شکسته او در خانه ما در حال بهبود بود با او آشنا شدم.
در زیر متن گفتگوی که در پارک بین ما هر دو انجام شد را مشاهده می کنید.
من: سلام! این یک سورپرایز خوب است. چطوری؟
میتو: سلام! من خوبم تازه اومدم بیرون هوای تازه بگیرم. در عشق غرق می شوم.
من: عاشق؟ تو عاشقی؟
میتو: نه! خانواده ای که با آنها زندگی می کنم خیلی مرا دوست دارند. من مثل خانواده سلطنتی متنعم می شوم.
من: عجب! این عالی است. خوبه که میدونی خوشحالی
میتو: کی میگه من خوشحالم؟ من با خانواده ای زندگی می کنم که دائماً در پسرفت هستند.
من: چرا در پسرفت؟ چگونه؟
میتو: والدین بسیار مشغول تلاش برای دادن همه چیز به فرزندان خود هستند، به جز آنچه که فرزندان از آن محروم هستند. ایجاد ناهماهنگی شناختی عمیق
من: نفهمیدم پدر و مادر کیه؟ لطفا توضیح دهید.
میتو: در غیاب مشارکت والدین در تربیت عاطفی و فکری کودکان، کودکان مجبورند بیشتر انرژی خود را صرف جستجوی آن محرک در جای دیگری کنند. این آنها را به مشکل در مدرسه و رفتارهای سرکش در همه زمینه های زندگی سوق می دهد.
من: الان بیشتر داری منو گیج میکنی.
میتو
من: باشه
میتو: مشاهده من این است که نوجوان مرتباً عصبانی می شود. در حالی که والدین ممکن است احساس کنند که تمام وظایف اساسی خود را در قبال فرزندان خود انجام می دهند، اما نوجوان احساس می کند که وقت کافی با والدینش را ندارد.
من: هوم، مشاهدات بسیار جالب. بنابراین، فکر می کنید شکاف ارتباطی بین والدین و فرزندان وجود دارد؟
میتو: بله، والدین فقط گوشه ای از زندگی فرزندانشان را می دانند. عشق بی قید و شرط برای کودک به اندازه غذایی که می خورد اهمیت دارد. همه کودکان عطش زیادی برای محبت بی قید و شرط والدین خود دارند. مطمئناً این عشق بی قید و شرط همراه با راهنمایی است که بچه ها را تشویق می کند که استقامت کنند و بهترین را در درون خود به نمایش بگذارند. آنچه در اینجا بیش از همه اهمیت دارد، زمان با کیفیتی است که برای مهار، تمرکز مجدد و هدایت انرژی خام موجود در کودک لازم است.
من: بله خیلی موافقم. اما چگونه خانواده در این وضعیت قرار گرفتند؟ چه مشکلی پیش آمد؟
میتو: این یک مشکل رایج است، زمانی که بزرگسالان رشد نمی کنند و تصمیم می گیرند ذهن خود را ببندند. من بارها چنین فلجی را مشاهده کرده ام که مردم به تدریج مستعد فرآیند تفکر جزمی می شوند. سپس هر روز جدید آنها مانند روز قبل است. آنها زندگی معمولی یا تکراری دارند. چنین افرادی در برابر تغییرات مقاومت می کنند و ترجیح می دهند در مناطق امن خود بمانند.
به عنوان مثال، امروزه بزرگسالان و کودکان بیشتر وقت خود را به جای خواندن کتاب یا معاشرت با خانواده خود در رسانه های اجتماعی یا تماشای نمایش های تلویزیونی می گذرانند. چنین افرادی به خوردن آشغال، خواندن آشغال و احساس نارضایتی درونی نیز بسنده می کنند. این امر تأثیر نامطلوبی بر تمام جنبه های زندگی آنها و همچنین بر کل جامعه دارد.
در این مرحله، میتو تصمیم گرفت پرواز کند و مرا در مورد مشاهدات او از جامعه به اصطلاح مدرن ما متعجب کرد.




