اعتراف میکنم که نمیدانم معجزه دقیقاً چیست. دربارهاش شنیدهام و شنیدهام که مردم تولد یک نوزاد را معجزه مینامند. بله، یک زندگی جدید واقعاً معجزه است. اما مگر آنکه ابتدا فرآیند خلق یک زندگی جدید را درک کنیم، درک اینکه معجزه چیست دشوار است.
پروفسور ویلیام اِی. هریس در کتاب جدید خود، «از صفر تا تولد» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۲۲)، خواننده را گامبهگام با این فرآیند آشنا میکند: «چگونه مغز از لقاح تا تولد و حتی پس از آن رشد میکند.»
او توضیح میدهد که چگونه تحول جنین انسان اتفاق میافتد، در حالی که سلولها بهطور مداوم تکثیر و رشد میکنند. او نشان میدهد که در طول سه ماههی اول، جنین انسان مرحلهای به نام دمکوتاه (tailbud) را تجربه میکند، درست مانند قورباغهها؛ این مرحله لولهی عصبی (neural tube stage) نامیده میشود.
«جنینهای انسان حدود یک ماه پس از بارداری به این مرحله میرسند، زمانی که هنوز کوچک هستند و بیشتر از یک دانه کنجد بزرگ نیستند.»
خواندن این بخش بسیار احساسی بود، زیرا تصور اینکه چگونه زندگی شکل میگیرد، دشوار است. بسیار شگفتانگیز است که سلولهایی که قرار است ستون فقرات را بسازند، در چنین مرحلهی ابتدایی قابل شناسایی باشند.
«در تمام مهرهداران، سرسازی (cephalisation) از زمان القای عصبی (neural induction) آغاز میشود، زیرا نیمه جلویی صفحه عصبی که قرار است مغز را بسازد، از نیمه عقبی که ستون فقرات را خواهد ساخت، بسیار بزرگتر است.»
او همچنین توضیح میدهد:
«در طول چهار هفتهی اول بارداری، جنین انسان دارای جمعیتی از هزاران سلول بنیادی عصبی است. لولهی عصبی مملو از این سلولهاست و آنها بهسرعت تکثیر میشوند. مغز نوزادان معمولی حدود ۱۰۰ میلیارد نورون دارد، بنابراین تکثیر فراوانی لازم است.»
بله، تا زمان تولد، مغز جنین انسان بیش از ۱۰۰ میلیارد نورون دارد. این شگفتانگیز است و واقعاً یک معجزه به شمار میآید. با این حال، هنوز درک ما از مغز انسان بسیار محدود است. بیل هریس صادقانه اذعان میکند که ما همه چیز را نمیدانیم. مغز انسان همچنان برای ما یک پدیده است و کارهای زیادی باقی مانده است تا انجام شود. من با او موافقم؛ مغز انسان مرز جدیدی است که باید کشف شود.
در طول مصاحبه، پروفسور هریس به آپوپتوز (apoptosis) اشاره میکند و تردیدی نیست که «آپوپتوز در قلب بسیاری از بیماریهای عصبی تحلیلبرنده قرار دارد.» هنوز درمانی برای بیماریهایی مانند آلزایمر یا سرطان پیدا نشده است، که نشان میدهد ما هنوز آپوپتوز را بهطور کامل درک نکردهایم.
آپوپتوز به نوعی مرگ سلولی گفته میشود. این خودکشی برنامهریزیشدهی سلولها به کنترل تعداد سلولها کمک میکند. مرگ بیش از حد سلولها با آلزایمر مرتبط است، در حالی که در سرطان، سلولها بدون مرگ به تکثیر ادامه میدهند.
دلیل دیگری که باعث میشود رشد مغز و ذهن انسان تا این حد معماگونه باشد، این است که همهی فرآیند رشد در رحم اتفاق نمیافتد. مغز کودک پس از تولد تا حدود هفت سالگی به رشد خود ادامه میدهد. عوامل محیطی به همان اندازه ژنتیک در سلامت و توسعهی مغز اهمیت دارند. همانطور که پروفسور هریس اشاره میکند: «تا زمانی که ما جهان بیرون از رحم را حس نکنیم، توسعهی قشر مخ نمیتواند بهطور مؤثر با ویژگیهای خاص دنیای بیرون هماهنگ شود.»
همیشه مطالعهی ذهن و مغز انسان برای من بسیار جذاب و شگفتانگیز بوده است.
پروفسور هریس با افتخار اشاره میکند که او پدربزرگ است؛ شاید همین تجربه است که مهارتهای داستانگویی او را پرورش داده و استادانه کرده است. او موضوع کتاب «از صفر تا تولد» را بهگونهای دقیق، بینشبرانگیز و دانشنامهگونه معرفی میکند.
این کتاب داستان جذابی است از چگونگی درک ما از عملکرد درونی مغز، و یادآوری مهمی است از وظیفهای که در پیش داریم؛ فراخوانی برای سرمایهگذاری بیشتر انرژی و زمان در پژوهش و درک مغز و ذهن انسان. نمیتوان از شگفتی معجزهای که در رحم رخ میدهد، غافل شد.
این اثر برای خوانندهی عام نوشته شده است، هرچند دانشجویان نیز از آن بهره خواهند برد. اگر میخواهیم ذهن را بازسازی و به درستی درک کنیم، باید تلاش خود را در فهم مغز و ذهن انسان ادامه دهیم.




