یک تغییر پارادایم در خاورمیانه در حال انجام است. ساختارهایی که با توافق سایکس-پیکو در نیمه اول قرن گذشته ایجاد شدند، در حال شکستن هستند و نشانه های اولیه از بین رفتن احتمالاً در پایان این دهه را نشان می دهند. پروژه استعماری برای تفرقه و حکومت بر خاورمیانه با بحران وجودی مواجه است. از این رو، آشوب.
صدام حسین اولین کسی بود که برای محو کردن مرزها و اتحاد منطقه تلاش کرد. او یک ناسیونالیست عرب بود و درک می کرد که اگر می خواهند صلیبیون صهیونیست را از سرزمین مقدس بیرون کنند، ابتدا باید منطقه متحد شود. به عبارت دیگر، تکرار ردپای صلاح الدین. صدام حسین از میراث صلاح الدین به عنوان نماد اتحاد، قدرت و مقاومت اعراب در برابر نفوذ غرب الهام گرفت.
جنگ صلیبی حالا و بعد
مقاومت در برابر اشغال، استعمار و «جنگ صلیبی نهایی» در فلسطین، سوریه و یمن در جریان است. این ژنرال انگلیسی آلنبی بود که پس از فتح اورشلیم در سال 1917، هنگام عبور از دروازه یافا، اعلام کرد که این «جنگ صلیبی نهایی» است. صلیبی ها از زمان شکست عثمانی ها در جنگ جهانی اول به طور مستقیم و غیرمستقیم منطقه را اشغال کرده اند.
نزدیک به یک قرن بعد، پس از عملیات پرچم دروغین در 11 سپتامبر 2001، جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا، آغاز جنگ صلیبی علیه تروریسم را با حمله به کشورهای خاورمیانه و کشتار میلیون ها نفر اعلام کرد. مداخلات نظامی غرب در خاورمیانه یا جنگ های صلیبی، سابقه ای طولانی دارد.
بین سالهای 1096 پس از میلاد تا 1271 پس از میلاد، غرب حداقل 9 جنگ صلیبی (به همراه چندین جنگ صلیبی کوچکتر یا غیر رسمی) را قبل از «جنگ نهایی صلیبی» در قرن بیستم به راه انداخته بود.
نه جنگ صلیبی بزرگ
- اولین جنگ صلیبی در سال 1096 توسط پاپ اوربان دوم در شورای کلرمون (1095) آغاز شد. به تصرف اورشلیم در سال 1099 منجر شد.
- جنگ صلیبی دوم در سال 1147 آغاز شد. این جنگ پس از سقوط شهرستان ادسا در 1144 آغاز شد. به رهبری لویی هفتم از فرانسه و کنراد سوم از آلمان. شکست خورد.
- سومین جنگ صلیبی در سال 1189 اتفاق افتاد. این جنگ در پاسخ به تصرف اورشلیم توسط صلاح الدین (1187) بود. به رهبری ریچارد شیردل، فیلیپ دوم فرانسوی و فردریک بارباروسا. این تا حدی موفقیت آمیز بود.
- چهارمین جنگ صلیبی در سال 1202 اتفاق افتاد. این جنگ از هدف اصلی خود منحرف شد و با غارت قسطنطنیه در سال 1204 به پایان رسید.
- پنجمین جنگ صلیبی در سال 1217 مصر را به عنوان مسیری برای بازپس گیری اورشلیم هدف گرفت. در نهایت تا سال 1221 شکست خورد.
- ششمین جنگ صلیبی در سال 1228 توسط امپراتور فردریک دوم رهبری شد. تلاش برای مذاکره برای بازگشت مسالمت آمیز اورشلیم در سال 1229 بدون جنگ.
- هفتمین جنگ صلیبی در سال 1248 توسط پادشاه فرانسه لوئیس نهم رهبری شد. پس از شکست در مصر (1250) شکست خورد.
- هشتمین جنگ صلیبی در سال 1270 نیز توسط لویی نهم رهبری شد که هدفش تونس بود. لویی در آنجا درگذشت و جنگ صلیبی خیلی زود پایان یافت.
- جنگ صلیبی نهم در سال 1271، که گاهی اوقات به عنوان تمدید جنگ هشتم در نظر گرفته می شود. به رهبری شاهزاده ادوارد انگلستان (بعداً ادوارد اول). پایان جنگ های صلیبی گسترده به سرزمین مقدس را نشان داد.
در طول قرن گذشته، کشورهای صلیبی غربی بزرگترین حامیان توافق سایکس-پیکو به بهای منطقه خاورمیانه بودهاند. در حالی که کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم از یک دوره صلح و شکوفایی برخوردار بودند، مردم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با رهبران مستبدی که مورد حمایت صهیونیست ها بودند دست و پنجه نرم کردند. رژیم های صهیونیستی عربی سیاست هایی را اتخاذ کردند که منطقه را توسعه نیافته نگه داشت.
آنچه جنگ صلیبی کنونی را از جنگ های صلیبی قبلی متمایز می کند این واقعیت است که جنگ صلیبی مدرن به صهیونیسم تبدیل شد. تأسیس دولت صهیونیستی و مهاجرت یهودیان اشکنازی به منطقه و تمایل آنها به پروژه اسرائیل بزرگ از دلایل هرج و مرج و آشوب کنونی است.
تأثیر جنگ های صلیبی بر منطقه
جنگهای صلیبی گذشته و کنونی خسارات زیادی به خاورمیانه وارد کرد – از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی.
صلیبی های اولیه به شهرها حمله کردند و مردم محلی را بی رویه قتل عام کردند. بدنام ترین نمونه غارت اورشلیم در سال 1099 است. در دوران مدرن، از سال 2001 بیش از 7 میلیون نفر کشته شده اند. برخی دیگر این تعداد را بیش از 10 میلیون تخمین می زنند. نسل کشی در غزه این مکان را به آوار تبدیل می کند.
تخریب زیرساخت ها و کشاورزی از ویژگی های بارز ارتش های صلیبی بوده است. در حالی که شهرها و قلعه ها را محاصره می کردند، اغلب دیوارها، قنات ها و زیرساخت های کشاورزی را ویران می کردند. این کمپین ها اقتصاد محلی را مختل کرد و مناطق روستایی را خالی از سکنه کرد. روش کار تغییر چندانی نکرده است.
در گذشته، صلیبیون از تاکتیکهای زمین سوخته استفاده میکردند و به روستاها آسیب میرساندند تا شهرهای دشمن را از منابع محروم کنند، که اثرات طولانیمدتی بر تولید غذا و جمعیت محلی داشت. در دهه 2000، نیروهای آمریکایی از بمب های اورانیوم ضعیف شده در فلوجه استفاده کردند، جایی که تغییر شکل در میان نوزادان هنوز یک اتفاق رایج است.
صلیبیون در هتک حرمت مساجد و اماکن مذهبی دریغ نکردند. صلیبیون اغلب مساجد را به کلیسا تبدیل می کردند یا آنها را ویران می کردند. در اورشلیم، مسجد الاقصی و قبه الصخره هر دو پس از سال 1099 توسط صلیبیون تغییر کاربری دادند. اکنون، صهیونیست ها می خواهند مسجد الاقصی را تخریب کنند و یک معبد یهودی در آنجا برای دجال بسازند.
سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن اختراع بریتانیا نیست. صلیبی ها ایالت های صلیبی مانند پادشاهی اورشلیم، شهرستان ادسا، و شاهزاده نشین انطاکیه را ایجاد کردند و یک حکومت مسیحی لاتین خارجی را بر مردم محلی تحمیل کردند. این دولتها اغلب شکافهای منطقهای را تشدید میکردند و به تنشهای فرقهای دامن میزدند تا مسلمانان را ضعیف نگه دارند.
آنها برای تحمیل هژمونی خود، اغلب بی ثباتی سیاسی و تجزیه منطقه را تشویق می کردند. هدف تضمین وحدت مسلمانان ضعیف بود. جنگهای صلیبی اولیه تا حدودی به این دلیل رشد کرد که حاکمان مسلمان دودستگی داشتند.
کشورهای ضعیف مسلمان به این معنی بود که کنترل راه های تجاری در دست صلیبی ها بود. بنابراین، اختلال اقتصادی اجتناب ناپذیر بود. صلیبیون بنادر کلیدی ساحلی و مسیرهای تجاری را تصرف کردند. این امر قدرت اقتصادی را به طور موقت به غرب منتقل کرد و تجارت طولانی مدت منطقه ای، به ویژه بین سوریه، مصر و کشور داخلی را قطع کرد. این وضعیت در عصر مدرن نیز متفاوت نیست.
به یاد می آورم که در اواخر دهه 1990 با یک دانشجوی دکترا از منطقه خلیج فارس ملاقات کردم که بعداً در کشور خود در صنعت پتروشیمی شغل پیدا کرد. تنها چند سال بعد، برای بیکار شدن، مرکز تحقیقاتی تعطیل شد. آمریکایی ها به دولت فشار آورده بودند که آن را برای همیشه ببندد. دلیل ذکر شده این بود که تکرار تحقیقات بی فایده است، زیرا تحقیقات مشابهی در آمریکا انجام می شد.
راه آزادی از طریق جنگ می گذرد
ویرانی و نسل کشی در غزه بخشی از همان پروژه ای است که ژنرال آلنبی در سال 1917 آغاز کرد. این پایان “جنگ صلیبی نهایی” است. بازیگران منطقه متوجه می شوند که پایان نزدیک است و مشتاق هستند که شاهد آغازی جدید برای منطقه باشند. چیزی که آنها را برمی انگیزد میل به آزادی است. اعراب می خواهند قید استعمار را بردارند.
همانطور که کلیشه می گوید: «دنیای قدیم در حال مرگ است. دنیای جدید برای تولد تلاش می کند.
جوانان اسرائیلی دیگر نمی خواهند برای صهیونیسم بمیرند و بیش از یک میلیون اسرائیلی از آغاز جنگ در غزه مهاجرت کرده اند. استعمارگران (میلیاردرها) نمی خواهند پرسودترین املاک خود را رها کنند. از یک سو، جهان شاهد طمع میلیاردرها است و از سوی دیگر، عزم عرب برای دستیابی به آزادی.
آزادی در منطقه MENA منجر به فروپاشی اتحادیه اروپا، ناتو و ایالات متحده خواهد شد. یمنی ها و فلسطینی ها این واقعیت را درک می کنند. جهان کم کم می بیند که قطب نماهای اخلاقی در دست فلسطینی ها و یمنی ها است و نه در دست صلیبی ها.
مردم خاورمیانه مشتاقانه منتظر تغییر رهبری هستند. آنها منتظر صلاح الدین دیگری هستند تا منطقه را متحد کند. یک تغییر پارادایم در خاورمیانه در حال انجام است.




