به طرز عجیبی، این شهروندان رومی بودند که با فروپاشی امپراتوری روم در حال زوال (27 قبل از میلاد – 1453 پس از میلاد) بزرگترین نفس راحتی کشیدند. شاید این برای اکثر امپراتوری ها صادق باشد. بار یک امپراتوری پیر برای آن بدبختانی که باید آن را تحمل کنند، دردناک است. ای کاش بی سر و صدا رفته بود هنگامی که یک امپراتوری در حال فروپاشی است و آنها معمولاً این کار را ابتدا از درون انجام می دهند، نخبگان حاکم فاسدتر می شوند و برای جنگ های بیشتر مالیات بیشتری از فقرا و خون تازه می خواهند. مورخ مشهور ادوارد گیبون در کتاب خود با عنوان “تاریخ زوال و سقوط امپراتوری روم” چهار دلیل اصلی را که در فروپاشی امپراتوری روم نقش داشته است، شناسایی کرده است.
1. امپراتوری خیلی بزرگ و گران شد
2. نخبگان رومی در حال غارت ثروت بودند
3. بربرهای رومی حمله می کردند و هزینه ها زیاد بود
4. ظهور مسیحیت (روشنگری جدید).
جانشین آن، امپراتوری عثمانی (1299-1922) کاهش مشابهی داشت، دلایل اصلی ثابت ماند. گرچه برای عثمانیها روشنگری دین مسیحیت نبود، بلکه علم و دانش غرب بود. امتناع نخبگان عثمانی از کنار گذاشتن تفکر جزمی خود، شکست آنها بود. در نتیجه، امپراتوری عثمانی بدهی خود را در دهه 1880 نپرداخت و پس از سال 1922 دیگر وجود نداشت.
شاید این غرور است که باعث سقوط می شود.
احساس قدرت مطلق می تواند ذهن را تیره و تار کند، زمانی که در اوج است. شخص مرتکب اشتباهات استراتژیک مهمی می شود. به عنوان مثال؛
1. در دهه 1440 آهنگر آلمانی یوهانس گوتنبرگ ماشین چاپ را اختراع کرد.
2. در سال 1453 امپراتوری عثمانی، پایتخت امپراتوری بیزانس، قسطنطنیه را فتح کرد.
و نخبگان عثمانی مرتکب اشتباه استراتژیک شدند که استفاده از چاپخانه را ممنوع کردند. با این حال، در طول 500 سال بعد، در نتیجه اختراع گوتنبرگ، تمدن غرب به رشد خود ادامه داد در حالی که عثمانی ها به سمت امر اجتناب ناپذیر سفر کردند.
پدیده جدیدتر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (1922-1991) است. بار دیگر همان دلایل افول و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی خیلی زیاد بود، نخبگان حاکم فاسد بودند، کشتار 40 میلیون شهروند توسط جوزف استالین و بالاخره جنگ در افغانستان و همچنین رقابت با غرب بر سر علم و دانش. در سال 1991 اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید.
دیمیتری اورلوف، نویسنده سابق روسی و کنونی آمریکایی، در کتاب خود با عنوان “پنج مرحله فروپاشی”، دیدگاه خود را درباره فروپاشی مورد بحث قرار داده است. پنج مرحله فروپاشی که او شناسایی می کند عبارتند از:
1. سقوط مالی
2. سقوط تجاری
3. فروپاشی سیاسی
4. فروپاشی اجتماعی
5. فروپاشی فرهنگی
با این حال، برخی استدلال می کنند (مانند A. Ralph Epperson در کتاب خود، نظم نوین جهانی، 1989) که اتحاد جماهیر شوروی یک مخلوق صهیونیست بود و امپراتوری واقعی هنوز زنده است، اگرچه، آن نیز نشانه هایی از زوال و نزدیک به فروپاشی را نشان می دهد.
نظریه پردازانی مانند عمران حسین و رالف اپرسون قدرت و سلطه صهیونیسم را در تمام کشورهای غربی و همچنین سایر نقاط جهان می بینند. این نشان می دهد که کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا چیزی جز مناطق خودمختار یا دولت های تحت امپراتوری صهیونیستی نیستند.
با این حال، امپراتوری صهیونیستی از قوانین یا موضوع تکراری در مورد فروپاشی مصون نیست. به عنوان مثال، عواقب فروپاشی مالی سال 2008، دزدی، فساد و تباهی نخبگان صهیونیستی و اینکه چقدر کل نظام به فروپاشی نزدیک است را آشکار کرده است.
روش کنترل امپراتوری صهیونیستی اصرار بر بدهکار بودن هر فرد و ملتی است. و ارز دیجیتال قرار است کنترل همه را برای امپراتوری آسان کند. با این حال، دو رکن مرکزی امپراتوری صهیونیستی بر پایههای باطل، ربا و پول فیات استوار است. و اسکناس های ارز کاغذی پول نیستند، طلا پول است. اسلام هم پول فیات و هم ربا را حرام کرده است. از این رو ما شاهد جنگ هایی در خاورمیانه برای صرفه جویی در ربا و پول های فیات هستیم.
امپراتوری صهیونیستی از طریق ربا و پول های بیهوده قدرت خود را به دست آورد و به نظر می رسد سقوط اجتناب ناپذیر امپراتوری با بدهی غیرقابل کنترلی که هر ملتی در آن خفه می شود مرتبط است.
درسهایی که از این موضوع تکرار میشود این است که همه امپراتوریها تصمیمی آگاهانه یا اشتباهات استراتژیک میگیرند که آنها را به فروپاشی اجتنابناپذیرشان سوق میدهد. اگر بخواهیم ادوارد گیبون را چهار نقطه به کار ببریم، می بینیم که فروپاشی امپراتوری صهیونیستی بسیار نزدیک است.
1. امپراتوری بسیار بزرگ و گران است
2. نخبگان صهیونیست در حال غارت ثروت هستند
3. جنگ های خاورمیانه بسیار گران تمام می شود
4. ظهور اسلام (تهدید ربا و پولهای فیات).
مانند همیشه، هنگامی که امپراتوری صهیونیستی خیلی زود سقوط کند، جهان نفس راحتی خواهد کشید. و دلیل منطقی برای این فروپاشی آینده وجود دارد. هنگامی که امپراطوری ها در آستانه فروپاشی قرار می گیرند، دیگر آزادی و خلاقیت را که مواد ضروری برای بازیابی ذهن هستند، ترویج نمی کنند. زندگی انسان و امپراتوری به آزادی و خلاقیت بستگی دارد.




