ذوالقرنین و یاجوج ماجوج
پیش از اسلام، اعراب مکه از داستان «القرنین» و «یأجوج مأجوج» بی اطلاع بودند. زمانی که اسلام خود را نه یک دین جدید، بلکه ادامه دین قدیم اعلام کرد که توسط پیامبران دیگری مانند نوح، ابراهیم، موسی و عیسی تبلیغ می شد. از این رو عده ای از اهل مکه تصمیم گرفتند با یهودیان مدینه مشورت کنند.
یهودیان مدینه به آنها گفتند که سه سؤال بپرسند: اگر او پیامبر راستین است، از والقرنین و یأجوج مأجوج آگاه خواهد شد. در پاسخ، خداوند این داستان را چنان که در سوره کهف آمده است، بر پیامبر نازل کرد (قرآن 18:83-101).
از تو درباره القرنین می پرسند. بگو: من چیزی از روایت او را برای شما بازگو می کنم. (قرآن 18:83)
به یقین او را در زمین استقرار دادیم و برای هر چیزی به او وسیله دادیم. (قرآن 18:84)
پس راهی سفر کرد (قرآن 18:85).
تا اینکه به نقطه غروب خورشید رسید که به نظرش رسید در چشمه آبی کدر غروب می کند و در آنجا عده ای را یافت. گفتیم: ای القرنین یا عذابشان کن یا با آنها نیکی کن. (قرآن 18:86)
فرمود: هر کس ستم کند به عذاب ما برمیگردد، سپس به سوی پروردگارشان بازگردانده میشود و خداوند آنان را به عذابی وحشتناک عذاب میکند.
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بهترین پاداش را خواهند داشت و ما به آنها دستورات آسانی می دهیم». (قرآن 18:88)
سپس مسیر دیگری را طی کرد (قرآن 18:89).
تا اینکه به نقطه طلوع خورشید رسید. او آن را بر قومی قیام کرد که هیچ پناهی برایشان قرار نداده بودیم. (قرآن 18:90)
همینطور بود. و ما به راستی به او علم کامل داشتیم. (قرآن 18:91)
سپس یک دوره سوم را طی کرد (قرآن 18:92).
تا اینکه به گذرگاهی بین دو کوه رسید. او در مقابل آنها مردمی را یافت که به سختی زبان او را می فهمیدند. (قرآن 18:93)
آنها خواهش کردند: ای القرنین، همانا یأجوج و ماجوج در سراسر زمین فساد می کنند، آیا ما به تو خراج بدهیم، مشروط بر اینکه بین ما و آنها دیواری بنا کنی؟ (قرآن 18:94)
او پاسخ داد: آنچه پروردگارم به من عنایت کرده بسیار بهتر است، اما مرا با امکانات یاری کن تا میان تو و آنان حایلی ایجاد کنم (قرآن 18:95).
برای من تکه های آهن بیاور!» آنگاه که شکاف بین دو کوه را پر کرد، دستور داد: «بزن!» چون آهن سرخ شد، گفت: مس مذاب را برایم بیاور تا بریزم. (قرآن 18:96)
و بنابراین دشمنان نه توانستند از آن عبور کنند و نه تونل بزنند. (قرآن 18:97)
فرمود: این رحمتی از جانب پروردگار من است، ولی چون وعده پروردگارم فرا رسد، آن را با خاک یکسان می کند و وعده پروردگارم همیشه حق است. (قرآن 18:98)
در آن روز به آنها اجازه میدهیم که مانند امواج بر یکدیگر موج بزنند. بعداً در شیپور دمیده می شود و همه مردم را دور هم جمع می کنیم. (قرآن 18:99)
در آن روز جهنم را برای کافران آشکار می کنیم (قرآن 18:100)
کسانی که از یادآوری من چشم پوشی کردند و تحمل شنیدن آن را نداشتند. (قرآن 18:101)
همچنین در قرآن در سوره انبیا به یأجوج و ماجوج اشاره شده است (قرآن 21:95-97).
محال است جامعه ای که ما آن را نابود کرده ایم، دوباره قیام کند (قرآن 21:95).
تا زمانی که یأجوج و مأجوج از حصار جدا شدند و از هر تپه ای ازدحام کردند (قرآن 21:96).
وعده حق را آغاز می کند. 1 سپس – اینک! – کافران با وحشت خیره می شوند و فریاد می زنند: “وای بر ما! ما واقعاً از این غافل بوده ایم. در واقع ما ستمکار بوده ایم.” (قرآن 21:97)
وعده حق را آغاز می کند. 1 سپس – اینک! – کافران با وحشت خیره می شوند و فریاد می زنند: “وای بر ما! ما واقعاً از این غافل بوده ایم. در واقع ما ستمکار بوده ایم.” (قرآن 21:97)
قرآن، القرنین را پادشاه قدرتمند دنیای باستان معرفی می کند. هیچ سند تاریخی وجود ندارد که نشان دهد او بر کدام منطقه یا چه زمانی حکومت کرده است. اما، او بر مناطق وسیعی از زمین فرمانروایی کرد و به شرق و غرب و سپس شاید به سمت شمال سفر کرد. ممکن است اطلاعاتی در مورد او در عهد عتیق وجود داشته باشد.
با توجه به اینکه یهودیان بنی اسرائیل از ماجرای قارنین آگاه بودند و اعراب بی خبر بودند. این بدان معناست که القرنین اهل منطقه خاورمیانه نبوده است. اعراب از القرنین می دانستند و یأجوج ماجوج اگر القرنین اهل خاورمیانه بود.
همانطور که بنی اسرائیل بیشتر در سراسر خاورمیانه پراکنده شده بودند. این احتمال وجود دارد که مناطقی که القرنین سفر کرده در اوراسیا باشد، نه چندان دور از خاورمیانه. این امر باعث شده است که برخی تصور کنند که دیوار ساخته شده توسط القرنین می تواند در رشته کوه قفقاز باشد. الله اعلم.
هیچ مورد تایید شده ای از دیوار ساخته شده توسط Ⱬالقرنین وجود ندارد. برخی گمان می کنند که این گذرگاه دربند در جمهوری داغستان است. در حالی که دیگران پیشنهاد می کنند که این دیوار می تواند دیوار بزرگ چین باشد. کسانی که به چین اشاره می کنند این کار را بر اساس تعداد بالای جمعیت فعلی چین انجام می دهند، اما هیچ سابقه ای وجود ندارد که نشان دهد چینی ها همیشه جمعیت بالایی داشته اند، به ویژه در زمان القرنین.
بر اساس حدیثی که در ذیل آمده است، یأجوج ماجوج نهصد و نود و نه نفر از هزار نفر از نسل حضرت آدم (ع) خواهد بود.
یأجوج ماجوج چه کسانی هستند؟
به جرات می توان فرض کرد که یأجوج و ماجوج انسان ها و از نسل حضرت آدم (ع) هستند و نه بیگانگان یا گونه ای کاملاً متفاوت. یأجوج و مأجوج دو قبیله یا دو گروه از مردم یا دو ملت بودند که در آن زمان «فساد را در سراسر زمین میگسترانند».
با این حال، با نگاهی به سطح بالای فساد در دنیای مدرن، برخی افراد سردرگم تصور میکنند که یأجوج ماجوج ممکن است قبلاً آزاد شده باشد. آنها استدلال می کنند که موج اول حمله یأجوج ماجوج بیش از 300 سال پیش اتفاق افتاد و موج نهایی زمانی رخ خواهد داد که حضرت عیسی در اینجا باشد. آنها به حدیث صحیح مسلمی استناد می کنند که می گوید دیوار یأجوج و ماجوج بسیار گشوده شده است. پیشنهاد می کند که دیوار در زمان حیات پیامبر (ص) شکسته شده است.
ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمود: امروز دیوار یأجوج و ماجوج بسیار گشوده شده است و وهیب به کمک دست خود رقم نود را ساخت. (صحیح مسلم: 2881)
در حدیث آمده است که یأجوج و ماجوج پیوسته هر روز دیوار را حفر می کنند و سعی می کنند بیرون بیایند، اما تنها زمانی رها می شوند که خواست خدا باشد.
از ابوهریره روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «مردم یأجوج و مأجوج هر روز حفاری می کنند تا زمانی که تقریباً پرتوهای خورشید را می بینند، متصدی آنها می گوید: «برگردید تا فردا آن را حفر کنیم.» سپس خداوند آن را قوی تر از گذشته برمی گرداند. تا تقریباً تابش خورشید را ببینند، آن گاه مسئول آنها می گوید: «برگردید و اگر خدا بخواهد فردا آن را حفر می کنیم». پس می گویند: اگر خدا بخواهد. سپس به سوی آن باز می گردند و همان گونه که ترک کرده اند خواهد بود. پس حفاری خواهند کرد و نزد مردم خواهند آمد و همه آب را خواهند نوشید. مردم در دژهای خود در برابر آنها مستحکم خواهند شد. تیرهای خود را به سوی آسمان پرتاب می کنند و با خون بر می گردند و می گویند: ما اهل زمین را شکست دادیم و بر اهل آسمان مسلط شدیم. سپس خداوند کرمی را در گردنشان میفرستد و آنها را به وسیله آن میکشد.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «سوگند به کسی که جان من در دست اوست، حیوانات زمین بر گوشتشان چاق میشوند» (سنن ابن ماجه، 4080).
حضرت محمد (ص) در سفر شبانه به بهشت (اسراء) با پیامبران دیگر ملاقات کرد و حضرت عیسی (ع) در این دیدار اطلاعاتی را که درباره یأجوج ماجوج داشت با حضرت محمد در میان گذاشت.
روایت شده است که عبدالله بن مسعود گفت:
«در شبی که رسولالله (ﷺ) به معراج برده شد، او با ابراهیم، موسی و عیسی دیدار کرد و آنها دربارهٔ “ساعت” (قیامت) گفتگو کردند. ابتدا از ابراهیم پرسیدند، اما او دانشی از آن نداشت. سپس از موسی پرسیدند، او نیز دانشی از آن نداشت. آنگاه از عیسی بن مریم پرسیدند، و او گفت: “پیش از وقوع آن، وظایفی به من سپرده شده است. اما دربارهٔ زمان آن، هیچکس جز الله نمیداند.”
سپس او از دجال یاد کرد و گفت: “من فرود خواهم آمد و او را خواهم کُشت. پس از آن، مردم به سرزمینهای خود بازمیگردند و با قوم یأجوج و مأجوج روبهرو میشوند که ‘از هر بلندی فرو خواهند ریخت’ (انبیاء: ۹۶). آنان از هیچ آبی نمیگذرند مگر آنکه آن را مینوشند، و از هیچ چیزی نمیگذرند مگر آنکه آن را فاسد میکنند. مردم از الله یاری میطلبند و من دعا میکنم تا الله آنان را نابود کند. زمین از بوی تعفنشان پر خواهد شد و مردم باز از الله طلب یاری میکنند و من دعا میکنم، آنگاه آسمان باران فرو میفرستد و اجسادشان را میشوید و در دریا میافکند. سپس کوهها به غبار تبدیل میشوند و زمین همچون پوست کشیده میشود. به من وعده داده شده که هنگامی که این رخ دهد، قیامت ناگهانی بر مردم فرود خواهد آمد، همانند زن بارداری که خانوادهاش نمیدانند چه زمانی ناگهان وضع حمل میکند.”»
(یکی از راویان، عوام، گفت: “تأیید این سخن در کتاب خدا آمده است، آنجا که الله میفرماید: «تا هنگامی که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و از هر بلندی فرو آیند.» (سوره انبیاء، آیه ۹۶)”
📖 سنن ابن ماجه، حدیث شماره ۴۰۸۱
هنگامی که یأجوج و ماجوج آزاد شوند، با جهان جنگ خواهند کرد. در حديث نيز اشاره شده است كه مرگ يأجوج و ماجوج چگونه خواهد بود.
مردمی که خداوند آنان را از شرّ دجال محفوظ داشته است، نزد عیسی خواهند آمد. او چهرههایشان را نوازش میکند و به آنان جایگاهشان را در بهشت مینمایاند. در همین هنگام، خداوند به عیسی وحی میفرستد که: «من بندگانی از بندگان خود را پدید آوردهام که هیچکس توان جنگیدن با آنان را ندارد؛ پس بندگان مرا به کوه طور گرد آور.»
آنگاه خداوند یأجوج و مأجوج را رها میکند و آنان از هر سراشیبی فرو میریزند. نخستین گروه آنان از کنار دریاچه طبریه میگذرند و تمام آب آن را مینوشند، و آخرین گروه که از آنجا میگذرد، میگوید: «اینجا زمانی آبی بود!» سپس تا کوههای اطراف بیتالمقدس پیش میروند و میگویند: «ما کسانی را که در زمین بودند کشتیم، اکنون بیایید کسانی را که در آسمان هستند بکشیم!» آنگاه تیرهای خود را به سوی آسمان پرتاب میکنند و خداوند تیرهایشان را با خونآلودگی به سویشان بازمیگرداند.
در آن زمان، پیامبر خدا، عیسی (ع) و یارانش در فشار و سختی به سر میبرند، تا آنجا که سر گاو نزد یکی از آنان ارزشمندتر از صد دینار نزد شما در امروز خواهد بود. آنگاه پیامبر خدا، عیسی (ع) و یارانش از خداوند یاری میطلبند، و خداوند حشرات و کرمهایی در گردن یأجوج و مأجوج میفرستد که همه آنان در یک شب میمیرند، چنان که گویی یک نفر بودند.
سپس پیامبر خدا، عیسی (ع) و یارانش به زمین پایین میآیند و در سراسر زمین به اندازهی یک وجب جایی نمییابند که از تعفن و بوی گند اجساد آنان خالی باشد. پس باز از خداوند درخواست میکنند، و خداوند پرندگانی را با گردنهایی همچون شتران بلخی میفرستد، و آنان اجساد را برداشته و به جایی که خدا بخواهد میافکنند. (در روایتی آمده است: در نَهبل خواهند انداخت، و مسلمانان کمانها، تیرها و ترکشان را تا هفت سال خواهند سوزاند.)
سپس خداوند بارانی میفرستد که هیچ خانهای، نه از گل و نه از پشم شتر، مانع آن نخواهد شد. زمین را میشوید تا چون آینه صاف و پاکیزه گردد. آنگاه به زمین فرمان داده میشود تا برکتهای خود را بازگرداند و میوههایش را پدید آورد. در آن روز، گروهی از مردم از یک انار خواهند خورد و در پوست آن پناه خواهند گرفت، و شیر چنان پر برکت خواهد شد که یک شتر شیرده برای جماعتی از مردم، یک گاو برای قبیلهای، و یک میش برای طایفهای کافی خواهد بود.
📖 مشکاة المصابیح، حدیث شماره ۵۴۷۵
پس از مرگ یأجوج و ماجوج، مسلمانان به مدت هفت سال از کمان، تیر و سپر یأجوج و ماجوج به عنوان هیزم استفاده می کنند. این نشان دهنده تعداد بسیار زیاد افراد یأجوج و ماجوج است. ممکن است بیش از چند میلیون یا احتمالاً میلیاردها وجود داشته باشد.
از نواس بن سمعان روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مسلمانان هفت سال از کمان و تیر و سپر یأجوج و ماجوج هیزم میکنند» (سنن بن ماجه: 4076).
یأجوج و ماجوج به کلی محو خواهند شد. با این حال، با وجود تمام تحقیقات و بیش از 1000 سال نوشته های دانشمندان برتر، موضوع یأجوج ماجوج همچنان یک راز باقی مانده است. تقریباً غیرممکن است که بگوییم یأجوج ماجوج کیست یا کجاست. دلیل اینکه این راز باقی می ماند، حدیثی است که در آن خداوند حضرت آدم (ع) را صدا می کند و به او می گوید که یاجوج ماجوج را از بقیه بشریت جدا کند. به او گفته می شود که از هر هزار نهصد و نود و نه می باشد.
ابا سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که خداوند متعال آدم را ندا می کند و او می گوید: به خدمت تو و به خشنودی تو که خیر و نیکی به دست اوست. خداوند به او میگوید کسانی را که قرار است به جهنم بروند بیرون بیاور، و وقتی از او بپرسد این شامل چه چیزی است، به او میگویند که از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر است. آنگاه بچههای کوچک موی خاکستری میشوند، زنان باردار زایمان میکنند، و بشر مست ظاهر میشود، اگرچه واقعاً چنین نخواهد بود. اما عذاب خدا سخت است. هنگامی که از آنان پرسیدند که کدام یک از آنان فرستاده خدا خواهد بود، پاسخ داد: «خوشحال باشید، زیرا به هر هزار یأجوج و ماجوج، یکی از شما وجود دارد». سپس فرمود: «سوگند به او که جانم در دست اوست، امیدوارم یک چهارم اهل بهشت باشی» و چون فریاد زدند: «خدا بزرگ است»، گفت: امیدوارم یک سوم اهل بهشت باشی. باز هم فریاد زدند: «خدا اکبر است» و گفت: امیدوارم نصف اهل بهشت باشید. باز هم فریاد زدند: «خدا از همه بزرگتر است» و فرمود: «در میان مردم شما مانند موی سیاه در پوست گاو سفید یا مانند موی سفید در پوست گاو سیاه هستید». (مشکات المصابیح 5541)
احادیثی وجود دارد که از یأجوج و ماجوج یاد می کند، برخی را در بالا ذکر کردم و بسیاری را حذف کرده ام. هر چه انسان در احادیث یأجوج و ماجوج بیشتر مطالعه کند، تشخیص اینکه آنها از کدام قبیله یا قوم هستند دشوارتر می شود. ممکن است هر دو قوم یا دو گروه با حکومت حضرت عیسی (ع) مخالفت کنند، این دو از یأجوج و ماجوج باشند.
الله اعلم.




