این رویاپردازان هستند که ملت های خود را به سمت مسیری به سوی عظمت الهام می بخشند، در حالی که رهبران نالایق و فاسد منابع را با توهمات بزرگ خود و اشتهای مقاومت ناپذیر خود برای ماگالومانی تخلیه می کنند. در مرحله اولیه و در حال رشد تمدن، حاکمان به صداقت خود توجه دارند و میهن پرست و دلسوز هستند. سپس، در حالی که تمدن در اوج خود است، یک گذار رخ می دهد. پس از آن هر رهبر جدید، ملت را بیشتر و عمیق تر به سمت موقعیت ضعیف تر می برد.
جامعه در مرحله طلوع تمدن مهار می شود، یعنی عدالت، رفتار اخلاقی، بردباری و انسجام ترویج می شود. خلاقیت، اختراعات و ابداعات و نیز دانش علوم، همگی برای رگ حیات ملت محسوب می شوند. در مقابل، زمانی که تمدن رو به زوال است، محدودیت ها به آرامی برداشته می شوند. آزادی رفتار غیراخلاقی مد می شود. خلاقیت، اختراع و نوآوری دیگر اولویت در نظر گرفته نمی شود. نکته ای که در اینجا سعی می کنم به آن اشاره کنم این است که همه اینها یک رویکرد از بالا به پایین است. فرهنگ های عامه پسند، و همچنین ارزش ها، همه از بالا کنترل و دستکاری می شوند. وقتی نخبگان حاکم بداخلاقی و فاسد می شوند، این فقط یک مسئله زمان است که کل جامعه به همین بیماری ها مبتلا شود.
قابل درک است که در مراحل پایانی سقوط، زمانی که فروپاشی آشکار است. ترس، تمامیت خواهی و تبلیغات نادرست به طور گسترده به کار گرفته می شود تا افکار عمومی غافل را نسبت به فساد نخبگان کور نگه دارد. ترس افکنی معمولاً برای فریب دادن و کنترل مردم استفاده می شود. جان جی. میرشایمر در کتاب خود; چرا رهبران دروغ می گویند، حقیقت درباره دروغ گفتن در سیاست بین الملل (انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2011) حقیقت مهمی را بیان می کند، و آن اینکه رهبران بیشتر از سایر رهبران بین المللی به مردم خود دروغ می گویند. مثال اصلی حمله به عراق در سال 2003 است:

آنچه اکنون آشکار شده است این است که نفوذ امپراتوری آمریکا در سطح جهانی به سرعت در حال کاهش است. ممکن است کسی استدلال کند که امپراتوری آمریکا در اواخر دهه 1960 یا اوایل دهه 1970 زمانی که رئیس جمهور نیکسون با دلار نفت موافقت کرد به اوج خود رسید. در حالی که ایالات متحده در اوج خود می بالید که ماه را فتح کرده است، و اکنون در مرحله انحطاط، در حال مبارزه برای تسخیر مجدد مستعمرات خاورمیانه است. در دهه آینده، در مرحله نهایی فروپاشی، مانند همه دولت های شکست خورده و در حال تجزیه، برای تسخیر مجدد جمعیت خود مبارزه خواهد کرد. به نظر می رسد که یک جنگ داخلی برای ایالات متحده در راه است. دلار نفتی جایگاه خود را به عنوان یک ارز ذخیره جهانی در دهه آینده و آمریکا به عنوان یک امپراتوری از دست خواهد داد.
ابن خلدون (27 مه 1332 – 17 مارس 1406)، اولین جامعه شناس جهان، در کتاب معروف خود «مقدمه»، استدلال می کند که شهرنشینان در هنگام سرکوب توسط حاکمان خود مقاومت کمی نشان می دهند. این به این دلیل است که آنها مشروط به قوانین زیادی هستند که باید از آنها تبعیت کنند. در حالی که مردم سرکشی که دور از شهرهای بزرگ زندگی می کنند، استقامت بسیار قوی تری دارند. شاید به همین دلیل به افغانستان حمله شد. آیا صلابت آنها جرم آنها شد؟ دوباره افغانستان گورستان امپراتوری هاست.
نگاهی به سیاست معاصر نشان می دهد که با پایان یافتن هژمونی جهانی ایالات متحده، عموم مردم در همه جا اعتماد خود را به رهبران خود از دست می دهند. دولت ها دائماً از طریق رسانه های کنترل شده، اطلاعات نادرست و دروغ منتشر می کنند. زمانی که دولت ها دست به چنین رفتارهای زیانباری می زنند، همیشه باید هزینه ای پرداخت کرد. شاید از کتاب معروف ابن خلدون، مقدمه، درسی برای همه ما باشد:
“هرکسی بر امور خودش مسلط نیست. رؤسا و رهبرانی که بر امور مردم مسلط هستند در مقایسه با بقیه اندک هستند. به عنوان یک قاعده، انسان به ضرورت باید تحت سلطه شخص دیگری باشد. اگر سلطه مهربان و عادلانه باشد و مردم تحت آن تحت ستم قوانین و محدودیت های آن نباشند، با شجاعت یا بزدلی که در خود دارند هدایت می شوند. آنها به نبود هر گونه قدرت بازدارنده راضی هستند. خوداتکایی در نهایت برای آنها به یک کیفیت طبیعی تبدیل می شود. آنها چیز دیگری نمی دانستند. اما اگر تسلط با قوانینش زور بی رحمانه و ارعاب باشد، صلابت آنها را در هم می شکند و قدرت مقاومت را از آنها سلب می کند در نتیجه بی تحرکی که در روح مظلومان ایجاد می شود. ”
در خاتمه، من دوست دارم بگویم که امپراتوری ها فقط برای سقوط برمی خیزند. آنچه آغاز دارد یک پایان نیز دارد. شاید آنچه از نظر استراتژیک مهمتر است، پیشرفتی است که ما به عنوان انسان به دست می آوریم و آزادسازی ظرفیت های انسانی. اوج یک امپراتوری یا افول یک امپراتوری فقط فرصتی است برای دیگران تا جانشین شوند و نگذارند پیشرفت متوقف شود. شغل ما به عنوان فردی شریف ترین است. وظیفه ما این است که به بشریت کمک کنیم، به یکدیگر کمک کنیم خلاق تر شوند. با کمک به ایجاد شرایط مناسب و محیطی سالم برای بازیابی ذهن، زندگی را جشن می گیریم.




