جنگ بخشی از طبیعت انسان است – حیوان انسانی. در جنگ، ما تصمیم می گیریم که وحشی گری خود را بر روی همنوعان خود آزاد کنیم. این بخشی از طبیعت انسان است که ما نمی توانیم از آن فرار کنیم – بخش حیوانی. ما فقط می توانیم غریزه حیوانی درون خود را برای مدت طولانی سرکوب کنیم. در نهایت، ما باید آن را آزاد کنیم. انرژی و قدرتی که آزاد می کنیم آنقدر زیاد است که هر چیزی را که سر راهشان بیاید نابود می کند.
تاریخ مملو از رویدادهایی است که نمیتوان درباره آنها صحبت کرد، بنابراین سعی میکنیم از بحث در مورد آنها اجتناب کنیم، به عنوان مثال، برجهای ساخته شده از جمجمه توسط گروههای مغول در قرن ۱۲ و ۱۳. ما از اعتراف به شر نهفته در درون خود احساس ناراحتی می کنیم. ما دروغ های شیرینی را که به خودمان درباره ماهیت واقعی مان می گوییم ترجیح می دهیم، در مورد جانوری که در درون ما ساکن است.
پس از رها کردن انرژی و تخریب، سعی می کنیم خودمان را متحول کنیم. ما سعی می کنیم خودمان را متقاعد کنیم که انسان های متمدن و شایسته ای هستیم. این دقیقاً همان چیزی است که در حال حاضر در غزه اتفاق می افتد. نخبگان غربی در این نسل کشی شریک هستند و رسانه های جریان اصلی به دروغ ادعا می کنند که از جایگاه اخلاقی بالایی برخوردار هستند.
طعنه آمیز است که بیش از 75 سال پیش، اسرائیلی ها از جهان تقاضای همدردی، رحمت و اجازه برای اسکان یهودیان اشکنازی در فلسطین داشتند. پس از قدرت گرفتن، اکنون می خواهد مردم بومی فلسطین و همچنین همسایگان آن را ببلعد.
شاید صهیونیستها این فیلمنامه را از مغولها وام گرفتهاند که توانستند بخش عظیمی از آسیای مرکزی را تحت کنترل خود درآورند. اسرائیلی ها به هزینه های انسانی اهمیت نمی دهند. آنها فقط به زمین علاقه دارند.
در جنگها، به اخلاق و رفتار اخلاقی توجه چندانی نمیشود. جنگ ها بر سر سود هستند و سودهای کلانی در اقتصاد جنگ به دست می آید. اقتصاد جنگی اسرائیل در حال شکوفایی است. آنها سلاح های جدید را در غزه آزمایش می کنند و سلاح های آزمایش شده نبرد را به جهان می فروشند.
شاید اقتصاد جنگ همیشه وجود داشته باشد، اما از 11 سپتامبر، نام بازی سود جنگ است. حداقل در آمریکا اینطور بوده است. استراتژی آمریکا برای راه اندازی جنگ های متعدد در خاورمیانه پس از یازده سپتامبر، اقتصاد و موقعیت هژمونیک آن را نجات داد. وگرنه خیلی وقت پیش وارد رکود می شد.
مجتمع نظامی-صنعتی آمریکا در خلال این جنگ ها در خاورمیانه میلیاردها، اگر نگوییم تریلیون ها، درآمد کسب کرد.
مدل اقتصاد جنگ خوب است. با این حال، رقیب آمریکا، چین، مدل بهتری ارائه کرده است. در حالی که آمریکا جنگ ها و تحریم ها را آغاز کرد، چین طرح کمربند و جاده (BRI) را راه اندازی کرد و از طریق تجارت سود بیشتری نسبت به آمریکا داشت.
در حالی که اقتصاد آمریکا در حال مبارزه است، اقتصاد چین با نرخ تصاعدی به رشد خود ادامه می دهد. اکنون آمریکا نیز دریافته است که جنگ ها در درازمدت پایدار نیستند. اقتصاد جنگی در درازمدت پایدار نیست. چیزی به نام جنگ پایدار وجود ندارد.
دنیا طرفدار مدل چینی است. فقط یک مشکل وجود دارد اقتصاد جنگ به بانکداران گره خورده است. اگر بخواهیم مدل اقتصاد جنگی را تغییر دهیم، سیستم مالی جهانی باید اصلاح و اختراع شود.
تا زمانی که بانکداران این نمایش را اجرا می کنند، می توانیم انتظار داشته باشیم که اقتصاد جنگ همچنان بی وقفه به رشد خود ادامه دهد.
بانکداران هیچ تغییری در وضعیت موجود نمی خواهند. به عنوان مثال، جیمی دیمون، مدیر عامل جی پی مورگان می گوید که دولت ایالات متحده «نباید بیت کوین ذخیره کند». او فکر میکند: «ما باید اسلحه، گلوله، تانک، هواپیما، پهپاد و خاکهای کمیاب ذخیره کنیم.»
بانکداران پول را برای خرید سلاح و راه اندازی جنگ قرض می دهند. سپس پس از جنگ، بانکداران پول بیشتری برای بازسازی کشور ویران شده توسط جنگ قرض دادند. بانکداران از طریق جنگ ها ملت ها را به بردگی می کشند. برای پایان دادن به اقتصاد جنگ، راه حل تغییر اساسی سیستم بانکی است.
نظر شما چیست؟
آیا تغییر ماهیت انسان ممکن است؟ آیا طبیعت انسان می تواند اجازه توقف خشونت و ریشه کنی اقتصاد جنگ را بدهد؟
لطفا نظرات خود را در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.




