قدرت مغز انسان در چالش ها رشد می کند و یکی از چالش های نهایی فریب و کشف فریب است. برای محافظت و محافظت از نقاط ضعف خود در برابر دشمنان خود، اطلاعات نادرست منتشر می کنیم. اطلاع رسانی و کنترل اطلاعات همه از طریق تبلیغات انجام می شود. در زمان جنگ، تبلیغات برای فریب دشمنان به کار گرفته می شود. بنابراین، می توان گفت که جنگ تماماً با فریب است. جنگ ها در ذهن برنامه ریزی شده و برنده می شوند. بنابراین، فریب و جنگ نیاز به نیروی مغز خلاق دارد.
ما در عصر اطلاعات غلط و اخبار 24 ساعته زندگی می کنیم. با دسترسی به اطلاعات بسیار با کلیک یک دکمه، یافتن حقیقت عملاً غیرممکن شده است. در غیاب حقیقت، عدم قطعیت بر افق حاکم است. عدم اطمینان پیش درآمد اضطراب است. اخیراً، برای بسیاری، زمانی که رسانههای جریان اصلی شروع به بحث در مورد تهدیدات جنگ هستهای کردند، سطح اضطراب افزایش یافت. در تمام این مدت، ایالات متحده و روسیه در مورد وضعیت سوریه گفتگوهای غیردیپلماتیک داشتند. آیا تبلیغات موجه بود یا به عنوان بخشی از ترس افکنی دائمی در نظر گرفته شده بود؟ چرا ما مدام از طریق رسانه ها با ترس بمباران می شویم؟ آیا برای این است که ذهن خود را در حالت دائمی اضطراب و فلج ذهنی نگه داریم؟
دلایل هر چه باشد، ما از دیدن حقیقت بازمانده ایم. حقیقت این است که ایالات متحده آمریکا و روسیه یک پلیس خوب / پلیس بد را در سوریه بازی می کنند. این بدان معناست که خطر یک جنگ هسته ای در واقعیت حداقل است. جنگ هسته ای ممکن است روزی در آینده نزدیک اجتناب ناپذیر باشد، اما در حال حاضر، قریب الوقوع نیست. دلیل این امر این است که جنگ هسته ای اولین گزینه در هیچ جنگی نیست، آخرین گزینه است. اگر و زمانی که موشک های هسته ای شروع به پرواز کنند، نتایج را نمی توان کنترل کرد. یک جنگ هسته ای به طور قابل توجهی ابرقدرت ها را تضعیف می کند. این به نفع بانکداران نیست، زیرا به نظر می رسد برای خود دستور کار دارند.
با راه اندازی یوان پترو، جنگ تعرفه ای ایالات متحده و چین، و حرکت هند به سمت ارز دیجیتال، و همچنین ناتوانی ایالات متحده آمریکا برای رهایی از باتلاق خاورمیانه، تا حدی می توانیم فرض کنیم که جنگ های ارزی/اقتصادی/تجاری نتایجی را نشان می دهد. نتیجه این جنگ ها را می توان به راحتی پیش بینی کرد، زیرا همه چیز حکایت از سقوط دلار و همراه با آن هژمونی آمریکا دارد. به این ترتیب بانکداران همچنان کنترل کامل بر همه طرفها را، قبل و بعد از جنگ، حفظ میکنند.
هدف ترس افکنی این است که توده ها را نسبت به بازی های سیاسی و اقتصادی دست نشانده ها ناآگاه نگه دارد و رسانه ها با عروسک گردان ها در بستر هستند. ما فریب تبلیغاتی ها را می خوریم که ایالات متحده و روسیه در حال نبرد سنتی خوب در مقابل شر هستند و این واقعیت را پنهان می کنند که بانکداران هر دو طرف را کنترل می کنند. پس دشمن کیست؟ به نظر می رسد دشمن، تا آنجا که به نخبگان مربوط می شود، توده ها هستند. از این رو، توده ها در معرض دوزهای فزاینده ترس افکنی، اضطراب و تبلیغات قرار می گیرند. حدود 10 سال پیش تروریسم به عنوان یک ابزار تبلیغاتی برای ایجاد ترس مورد استفاده قرار گرفت. اکنون همه چیز تکامل یافته است و جنگ هسته ای به سرعت در حال تبدیل شدن به بزرگترین تهدید است. این توده ها هستند که هدف این تبلیغات قرار می گیرند و قربانی هرگونه حمله هسته ای خواهند شد.
بانکداران بیش از یک قرن تلاش کرده اند تا به این نقطه از کنترل کامل و مطلق بر جهان برسند. آنها اکنون با ایجاد یک دولت جهانی و واحد پول واحد به جایزه نهایی خود نزدیک شده اند. آیا باید باور کنیم که نخبگان حاضر خواهند بود با اجازه دادن به جنگ هسته ای از تمام قدرت های خود دست بکشند؟ غرب روسی، چینی و صهیونیستی همگی به بانکداران خشمگین هستند.
آنچه در رسانه ها شاهد آن هستیم چیزی جز سرگرمی های پر از ترس و اضطراب نیست. همه اش فریب است. بدیهی است که تحولاتی که در خاورمیانه در جریان است تا زمانی که کل منطقه سکولار و غربی شود ادامه خواهد داشت. روند سکولاریزاسیون در عربستان سعودی به طرز تکان دهنده ای سریع و به طرز خطرناکی بسیار سریع است. سعودی ها کلید هر جنگ هسته ای جهانی هستند. سقوط رژیم صهیونیستی شروع به شمارش معکوس خواهد کرد. زیرا هر گونه چالش یا تهدید جدی برای نظام مالی جهانی مبتنی بر ربا از جانب هیچ حکومت اسلامی (منظورم گروه های تروریستی تحت حمایت صهیونیستی نیست) نخواهد بود.
یک چیز مسلم است، نخبگان صهیونیست برای حفظ کنترل خود تا حد امکان، جنگ هسته ای را به عنوان آخرین گزینه به تعویق می اندازند. زیرا ممکن است روزی تصمیم بگیرند با یک انفجار بزرگ بروند! تنها زمانی که دروازه بانان پیشرفت حذف شوند، شاهد رهایی کامل ذهن و توان بشری خواهیم بود. سپس به سمت عصر جدیدی از پیشرفت بشر و درک ذهن انسان حرکت خواهیم کرد. ما ذهن را بازیابی خواهیم کرد. توده ها یا غنی از دانش خواهند شد یا فقیر دانش. ما قادر خواهیم بود تمام پتانسیل نیروی مغز انسان را آزاد کنیم و شاهد پیشرفت عظیمی باشیم.
می توانید در مقاله ژوئن 2007 من درباره نخبگان قدرت بیشتر بخوانید.
عنوان: طبقاتی که پیشرفت را واژگون می کنند




