سرمایه داری غربی آشکارا پوسیده، نفرت انگیز و اسفناک شده است. سیستمی که اکنون داریم، سرمایه داری نیست، حداقل شکل سالم سرمایه داری که در ابتدای چرخه نظام اقتصادی وجود دارد، نیست. آنچه اکنون داریم، لاشه در حال پوسیدگی سیستمی است که زمانی در غرب وجود داشت. امروزه، یک درصد بالای جمعیت بیش از 50 درصد از کل ثروت جهانی را در اختیار دارند. این آشکارا آغاز پایان چرخه نظام اقتصادی و پایان سرمایه داری است که ما آن را می شناسیم. جاناتان تپر، نویسنده اسطوره سرمایه داری: انحصارها و مرگ رقابت (وایلی، 2019) به درستی تشخیص داده است که مشکل صرفاً مربوط به انحصار است.
نویسنده با شواهدی تمام اشتباهات سیستم فعلی را افشا می کند. او معتقد است که انحصارها مفهوم اصلی سرمایه داری را از بین می برند و استدلال می کند که در یک محیط سالم سرمایه داری، رقابت باید رونق داشته باشد. انحصارات بیش از صد سال پیش عادی نبود، در آن زمان، رقابت شکوفا شد و استارت آپ های جدید با ایده های جدید توسط سیاست های دولت تشویق شدند. با این حال، در طول نیم قرن گذشته، با تسهیل قوانین، ادغام آسان تر شد و بازیکنان بزرگ شروع به بلعیدن رقبای بالقوه خود کردند. ادغام و تملک رقابت را از بین برده است.
جاناتان تپر میگوید انحصارها انگلی هستند و مانند همه انگلها در نهایت ممکن است به تهدیدی وجودی برای میزبان تبدیل نشوند، اما از رشد سالم اقتصاد جلوگیری میکنند. فقط برای اینکه نگاهی اجمالی به وضعیت موجود داشته باشید، در اینجا سه نمونه از کتاب آورده شده است:
- در حالی که اقتصاد آمریکا هر سال رشد می کند، تعداد شرکت های بورسی در حال کاهش است.
- در زمان کلینتون، شرکتهای دفاعی از بیش از 100 شرکت به 5 پیمانکار اصلی دفاعی کاهش یافتند که بسیاری از آنها هیچ رقیبی در سیستمهای تسلیحاتی مربوط به خود نداشتند.
- بین گوگل، آمازون، اپل، فیسبوک و مایکروسافت بیش از 500 شرکت در دهه گذشته خریداری شده اند.
مشکل در فساد سیستمی است که در اکثر دولت ها وجود دارد. این مشکل دو جنبه دارد؛ بزرگترین آنها لابی گری و دوم مقررات. تمام صنایعی که انحصار دارند دارای نهادهای نظارتی هستند. آنچه که تکان دهنده است این است که نهادهای نظارتی نه برای حمایت از حقوق مصرف کنندگان، بلکه برای جلوگیری از رقابت برای کارتل ها، با سخت کردن ورود بازیگران جدید به بازار، وجود دارند. بنابراین، ما چهار تا شش بازیگر اصلی داریم که صنایع مربوطه خود را در انحصار خود دارند. کسبوکارهای بزرگ بودجههای هنگفتی دارند و همراه با قدرت لابیگری و ارتباطات سیاسی، بر تصمیمات دولت تأثیر میگذارند. در بسیاری از موارد آنها قوانین را وضع می کنند.
در تئوری، وظیفه دولت باید محافظت از شهروندان خود در برابر هر نوع آسیب باشد. در عمل، کارتل ها دولت را کنترل می کنند. مصرف کنندگان هیچ گونه ایمنی ندارند. کسبوکارهای بزرگ میدانند که «شما واقعاً میتوانید قیمتها را افزایش دهید و زمانی که رقابت کمی دارید، سود بیشتری کسب کنید». ادغام تنها منجر به سود بیشتر و کاهش قیمت برای مصرف کنندگان شده است. متأسفانه، سود بیشتر منجر به اشتغال بیشتر نمی شود و یا شرکت های غول پیکر بیشتر در تحقیق و توسعه سرمایه گذاری نمی کنند. مبالغ هنگفتی (تریلیون ها) در حساب های خارج از کشور ذخیره می شود.
زمان این کتاب بی عیب و نقص است. جاناتان تپر یکی از روشنفکرترین، دایرهالمعارفی و بحثانگیزترین کتابها را درباره سرمایهداری نوشته است. دلیل اینکه من می گویم بحث برانگیز است این است که همه راه حل های پیشنهادی او را نمی پذیرند، از جمله من. من به مهارت او در این موضوع شک ندارم. در واقع، من از همه چیزهایی که او نوشت حمایت می کنم. انتقاد من به گفته های او نیست، بلکه به چیزی است که او نادیده گرفته است. یعنی لابی کردن قانونگذاران به خدمت به نفع کارتل ها ادامه خواهند داد، مگر اینکه لابی گری دولت ها توسط شرکت های بزرگ جرم انگاری و غیرقانونی شود. ما باید خارج از چارچوب فکر کنیم. ساده لوحانه است که انتظار داشته باشیم سیستم فاسد خودش را پلیس کند، هرگز خودش را پلیس نخواهد کرد. مطمئناً کتاب قابل تأمل است و خوانندگان باید روشن فکر، شفاف و پذیرای ایدههای جدید باشند.
در نهایت باید بیل را بیل بنامید. بازار بدون رقابت یک بازار بسیار ادغام شده با چند بازیگر اصلی در هر فضا است. نامیدن این «اقتصاد بازار» بهانه ای نادرست است. همانطور که جاناتان تپر می گوید اینها الیگارشی ها و کارتل هایی هستند که تنها هدفشان سود بیشتر و انباشت ثروت بیشتر است. اما چنین سودآوری با رفاه بقیه افراد جامعه ناسازگار است. به عنوان مثال، این شرکت های غول پیکر برای افزایش سود خود هر دو طرف را فشار می دهند. دستمزد کارگران سرکوب می شود و به تامین کنندگان حداقل نرخ برای محصولات یا خدماتشان پرداخت می شود.
“در یک انحصار، یک شرکت تنها فروشنده است و می تواند قیمت ها را هر طور که دوست دارد افزایش دهد. در مونوپسونی، یک شرکت تنها خریدار است و می تواند هر قیمت یا دستمزدی را که دوست دارد بپردازد.”
مقاومت در برابر وسوسه معیار واقعی یک شخصیت است. اما بیشتر مدیران عامل برای تسلیم شدن در برابر وسوسه خود برای کسب سود بیشتر آموزش دیده اند. به گفته جاناتان تپر، “در شش دهه گذشته، شاگردان میلتون فریدمن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، تاکید کرده اند که تنها وظیفه یک شرکت تولید سود و بازگشت سرمایه است.” این قانون طلایی است که در مطالعات MBA تدریس می شود. متأسفانه این به ایجاد ذهنیت رهبران جامعه سرمایه داری کمک کرده است و هیچ کس جرات نمی کند حماقت این ایده را به چالش بکشد یا آن را از کتاب های تجاری حذف کند. کلمه دیگر برای سودهای بی سابقه، طمع است.
ولع این شرکت های غول پیکر برای سود بیشتر و رشد بیشتر نشان می دهد که هیچ محدودیتی برای آرزوهای بیشتر و بیشتر آنها وجود ندارد. جاناتان تپر در مورد IG Farben، یک شرکت آلمانی که نقش مهمی در تلاشهای جنگ آلمان نازی داشت، اشاره میکند. من در این فکر بودم که آیا جاناتان تپر به طور ضمنی به ما می گوید که چگونه انحصارها همیشه پشت جنگ ها هستند؟ از جمله کشورهای خاورمیانه. اگر این درست باشد، میتوان فرض کرد که این کارتلها نیز باید پشت برگزیت باشند و بریتانیای کبیر در توالت فروخته میشود یا به زبان مودبانهتر خصوصی میشود. آینده NHS و صنعت کشاورزی با شرکت های آمریکایی در حال مذاکره است.
واضح است که کسبوکارهای بزرگ آمریکا به دنبال فرصتهایی برای رشد در خارج از ایالات متحده هستند. جاناتان تپ پیش بینی می کند که اگر این روند ادامه یابد، تا سال 2070 تنها یک شرکت در هر صنعت خواهیم داشت. در آمریکا، شما می توانید هر دو افراطی سرمایه داری را ببینید. در طرف پر زرق و برق میلیاردرها ثروتمندتر می شوند و از طرف زشت می توانید کارگران کارخانه های فرآوری گوشت مرغ را ببینید که به آنها گفته می شود که پوشک بپوشند زیرا اجازه شکستن وجود ندارد. متأسفانه، چنین سوء استفاده هایی نتیجه قدرت انحصاری است. کارگران هیچ حمایت صنفی ندارند و حق انتخاب ندارند. من حدس می زنم، همه چیز منصفانه به نام سود و جنگ!
رشد کم و نابرابری
جاناتان تپر میگوید فروپاشی رقابت در بیشتر بخشهای اقتصاد رخ میدهد و طی دوره 15 ساله از 1997 تا 2012، دو سوم صنایع آمریکایی در دست چند شرکت متمرکز شدهاند. او موافق است که «آنچه امروز میبینیم نتیجه اشتیاق به انحصار است، جایی که شرکتهای بزرگ خردهها را میخورند و دولت دستگیر میشود تا قواعد بازی را برای قویها به قیمت بهای ضعیفها جعل کند». من با او موافقم که مهم نیست چگونه به آن نگاه کنید، رقابت در ایالات متحده در حال مرگ است. اعداد برای خود صحبت می کنند. در سالهای رونق دهه 1990، به طور متوسط سالانه 436 عرضه اولیه عمومی در ایالات متحده وجود داشت. در سال 2016، ما تنها شاهد 74 عرضه اولیه بودیم. ماشین بزرگ اقتصادی آمریکا به آرامی در حال توقف است.
آنچه ما شاهد آن هستیم، آدمخواری شدید شرکتی است. شاید این ماهیت واقعی سرمایه داری است و به همین دلیل است که پوسیده، نفرت انگیز و اسفناک شده است. من فقط می توانم با جاناتان تپر موافق باشم که رشد کم نیست که نابرابری را افزایش می دهد، بلکه افزایش تمرکز بازار و مرگ رقابت است. او چند پیشنهاد عالی در مورد چگونگی رفع مشکلی که با آن روبرو هستیم ارائه می دهد. وظیفه بزرگ برای رفع مشکل نباید دست کم گرفته شود زیرا کارتل ها دولت را کنترل می کنند.
شاید به جای تلاش برای اصلاح سیستم منسوخ، راه حل های آماده را در جای دیگری جستجو کنیم. همانطور که گفتم، ما باید خارج از چارچوب فکر کنیم. یکی از راه حل های ممکن این است که در اسلام انحصار، کارتل، لابی گری، الیگارشی و انحصارطلبی ممنوع است. سپس 2 و نیم مالیات بر کل ثروت در اسلام نیز وجود دارد. آیا این دلیلی است که کارتل ها خواهان جنگ در خاورمیانه هستند؟
همانطور که بارها در RTM ذکر کرده ام، ذهن انسان در چالش ها و رقابت رشد می کند. رقابت یکی از قدرتمندترین قوانین طبیعت است. اگر میخواهیم برتر باشیم، به رقابت نیاز داریم. به طور مشابه، سرمایه داری با دوز سالم رقابت همیشه به رشد اقتصاد کمک می کند. ما باید انحصارها را غیرقانونی کنیم و اجازه رقابت در همه صنایع را بدهیم. چه بخواهیم اعتراف کنیم یا نه، برای بازگرداندن ذهن به رقابت سالمی نیاز داریم.





