واقعیت های زندگی خشن و ناراحت کننده هستند. و هیچ چیز ناراحت کننده تر از حقیقت نیست. پس به دروغ پناه می بریم. ما در انکار غرق می شویم، زیرا می خواهیم از درد مواجهه با واقعیت ها اجتناب کنیم. اما مشکل این است که ما فقط برای مدت طولانی می توانیم خود را فریب دهیم، زیرا نمی توانیم غیرقابل اجتناب را به طور نامحدود نادیده بگیریم. ممکن است تلاش کنیم تا زمانی که بدانیم در نهایت باید با واقعیت ها روبرو شویم، موقتی سازیم.
واقعیت کنونی این است که جهان در حال گذر از یک دوره گذار و آشفتگی است که چرخه اقتصادی، یک پدیده طبیعی، بر سر ما آورده است. ما آخرین بار در سال 1929 چنین دوره گذار را تجربه کردیم، زمانی که بازارهای جهانی سقوط کرد و کل جهان در رکود اقتصادی قرار گرفت. این تغییر (انتقال) را می توان به عنوان تولد دوباره سیستم توصیف کرد. در دوران گذار، ایدئولوژی های قدیمی و شیوه های عمل کنار گذاشته می شوند و ایده های جدید و قابل قبول پذیرفته می شوند. این چیزی است که اکنون شاهد آن هستیم.
چنین تغییرات بزرگی تقریباً همیشه توسط اقتصاد جهانی هدایت می شود. اما جهل و انکار حقیقت بسیار است; حتی تاجران بزرگ تازه شروع به درک واقعیت های کنونی کرده اند. بدیهی است که رویدادهای 11 سپتامبر شرکت های قدرتمند چند ملیتی را در معرض خطرات جدیدی قرار داده است و آنها به طور فزاینده ای آسیب پذیر به نظر می رسند. این مشاغل که گردش مالی سالانه آنها در مواقعی بیشتر از بودجه سالانه اکثر کشورهای جهان سوم است، ادامه کار به همان روشی که در قرن گذشته انجام داده اند (عمداً غارت به نام سود بیشتر) به طور فزاینده ای دشوار است. شرکت های چند ملیتی در گذشته تنها بر سود تمرکز کرده اند و همچنان ادامه می دهند و از هرگونه مسئولیت اخلاقی در قبال جامعه گسترده تر اجتناب می کنند. ویلیام جی. پارت، مدیر عامل سابق Deloitte Touche Tohmatsu Global، در کتاب جدید خود با عنوان «مدیر عامل نگهبان: دیدگاههایی در مورد امنیت، ریسک و رهبری در جهان پس از 11 سپتامبر» (جان وایلی و پسران، لندن)، ارزیابی خود را از وضعیت موجود ارائه کرده و استدلال کرده است که «در آینده، کسبوکارها باید تغییر کنند و بقای خود را تغییر دهند».
ایده ای که پارت ارائه کرده است کاملاً انقلابی است، زیرا نمی توان به خاطر کسب سود بیشتر، وضعیت اسفبار جوامع را نادیده گرفت (زیرا این شکل دیگری از غارت است). تعقیب سود و پس ندادن چیزی به جوامع دیگر گزینه ای برای کسب و کارهای چند ملیتی در آینده نخواهد بود. در کشورهای در حال توسعه نارضایتی نسبت به چند ملیتی ها بسیار زیاد است. پارت استدلال می کند: “این افراد خواهان سلامتی خوب، محیطی امن، دستمزد زندگی و شرایط کاری انسانی هستند. بیشتر از همه، آنها آینده ای امیدوارانه و مطمئن را برای فرزندان خود می خواهند. با این حال، بخش بزرگی از جمعیت جهان هیچ یک از این چیزها را ندارند و هیچ امیدی به دستیابی به آنها ندارند. این درجه از محرومیت نمی تواند به ایجاد خشم و عصبانیت در رفتار ناخوشایند کمک کند. ثروتمندان را به هزینه فقرا غنی می کند.»
صرف نظر از این، در گذشته وظیفه اصلی هر دولتی حمایت گرایی بوده است – حفاظت از تجارت. دولت ها وجود داشته و دارند تا از تجارت ملی خود محافظت کنند. اما، اگر اکنون کسبوکارها «اخلاق» شوند، دیگر نیازی به دولتها و مرزها و جنگهای مرزی نیست. تا آنجا که به سازمان های نظم و قانون مربوط می شود، آنها می توانند با مقامات محلی بر اساس قوانین و مقررات جهانی همکاری کنند. به احتمال زیاد در طی چند دهه ممکن است خود را در جهانی بدون مرز بیابیم. لغو مرزها و محدودیتها تحرک را افزایش میدهد و این بدیهی است که به تجارت کمک میکند. اقتصاد جهانی با برداشتن مرزها و استقرار یک سیستم رفاهی جدید و شیوه های اخلاقی رونق خواهد گرفت.
کسبوکارها اکنون به دنبال شرکای جدیدی هستند تا با نزدیک شدن به جوامع و ارائه کمک با تأمین مالی پروژههای محلی، خطرات خود را به حداقل برسانند. هدف از این کار کاهش نارضایتی نسبت به چند ملیتیهای سودجو است. ایده اخلاقی شدن کسبوکارها و کمک و حمایت مالی به جوامع، ایدهای منطقی به نظر میرسد و احتمالاً به عنوان سیستم رفاهی آینده ایجاد خواهد شد. به این ترتیب منافع متقابل است. وقتی کسبوکارها برای مردم کار میکنند تا سود، آنوقت مجبور به کسب سودهای کلان هستند.
مردم آسیا و آفریقا امیدوارند و مشتاقانه منتظر بیرون آمدن از یک زندگی فقر و فلاکت هستند. اما در عین حال، در برخی زمینهها، ترس از این تغییر بیسابقه وجود دارد. مقامات وحشت دارند که مردم آزادی را به دست آورند. مراکز قدرت قدیمی ضعیف شده اند و آشکارا در حال فروپاشی هستند. برای اولین بار، اکنون ترس بر گارد و نهاد قدیمی حاکم است. آنها احساس ناتوانی می کنند و نمی توانند جلوی تغییر اجتناب ناپذیر را بگیرند. واقعیت ها برای آنها ناخوشایند می شود.

منبع: www.arabnews.com
جالب است بدانیم که وقتی مردم در غرب ثروتمند و باسواد شدند، به سرعت شروع به ترک کلیساها کردند. حالا آسیایی ها وقتی ثروتمند و باسواد شوند چه خواهند کرد؟




