نظریه هارتلند
در سال 1904، مقاله نظریه پرداز ژئوپلیتیک بریتانیایی هالفورد جان مکیندر با عنوان «

اروپای شرقی (رنگ پریده استقرار) در آن زمان خانه یهودیان اشکنازی بود. چیزی که مکیندر به آن اشاره می کرد، یک قطب قدرت بود که جان گلاب (1897-1986) آن را به عن
در زمانی که مکیندر نظریه خود را نوشت، یهودیان اشکنازی از قبل برای فتح جهان در حرکت بودند. بین سالهای 1880 و 1920، دو و نیم میلیون یهودی اشکنازی به ایالات متحده مهاجرت کردند. در سال 1917، یهودیان بلشویک پس از انقلاب زمام قدرت را در روسیه به دست گرفتند. و پس از جنگ جهانی دوم میلیون ها نفر به خاورمیانه مهاجرت کردند و فلسطین را اشغال کردند.
امپراتوری بریتانیا و سرمایهداران یهودی لندن، احتمالاً با الهام از «نظریه قلب» مکیندر، تصمیم گرفتند که متحدان طبیعی یهودیان اشکنازی شوند. این موضوع در قرارداد بالفور در سال 1917 مشهود است. رشته ها از لندن کشیده می شد.
نظریه مکیندر مهم بود و در مورد جهان ژئوپلیتیک اواخر دهه 1800 و اوایل دهه 1900 توضیح می دهد. با این حال، نیم قرن بعد، واقعیت های جدیدی ظاهر شده بود. بیشتر یهودیان اشکنازی پس از جنگ جهانی دوم از اروپای شرقی مهاجرت کرده بودند. و در غیاب آن انفجار انرژی، هارتلند کمتر مرتبط شده بود. از این پس، امپراتوری آمریکا برای تسلط بر جهان پس از جنگ جهانی دوم به یک دیدگاه جدید و یک استراتژی جدید نیاز داشت.
نظریه ریملند
در سال 1942، دانشمند علوم سیاسی و زمین استراتژیست آمریکایی، نیکلاس اسپیکمن (1893-1943) نظریه ریملند خود را ارائه کرد.
اسپایکمن، که به عنوان “پدر مهار” نیز شناخته می شود، تشخیص داد که “انرژی انفجاری” تغییر کرده است، بنابراین استراتژی باید به مهار ریملند تغییر می کند. وی بر اهمیت استراتژیک مناطق ساحلی اطراف اوراسیا تاکید کرد و گفت که کنترل این مناطق برای تسلط جهانی بسیار مهم است.

او در طول جنگ سرد تأثیر زیادی بر سیاست خارجی ایالات متحده داشت. فقط برای خلاصه کردن بیش از 75 سال گذشته سیاست مهار امپراتوری آمریکا در مناطق ریملند:
- برای مهار اروپا، اتحادیه اروپا و ناتو توسط ایالات متحده ایجاد و به طور غیرمستقیم کنترل می شوند.
- برای مهار خاورمیانه، اسرائیل مورد حمایت و قدرت قرار گرفت.
- برای مهار جنوب آسیا، رقابت بین هند و پاکستان تشویق شد.
- برای مهار خاور دور، جنگ در کره، ویتنام، لائوس و کامبوج آغاز شد.
- ظهور چین با کمک نخبگان سرمایه دار آمریکایی اتفاق افتاد که تولیدات خود را به چین منتقل کردند.
- امپراتوری آمریکا همچنان در تمام این مناطق و همچنین در جاهای دیگر به ایفای نقش قوی خود ادامه می دهد.
این امپراتوری بیش از 750 پایگاه نظامی برای مهار منطقه ریملند ساخته است. با این حال، اکنون مجموعه ای از عوامل نشان می دهد که امپراتوری در تلاش است تا تسلط خود را در ریملند اعمال کند.
- اختلافات شدیدی بین اعضای ناتو وجود دارد و آمریکایی ها ممکن است به زودی کل پروژه را متوقف کنند.
- صهیونیسم دچار مشکل است و حاکمان خودکامه عرب دیگر نمی توانند تمایل مردم خود به آزادی را مهار کنند.
- امپراتوری دیگر قادر به ایمن سازی و تسلط بر نقاط مهم چوک دریایی مانند تنگه باب المندب، کانال سوئز، تنگه هرمز، تنگه جبل الطارق، تنگه بسفر، تنگه داردانل، تنگه مالاکا و غیره نیست (زبیگنیو برژینسکی، صفحه شطرنج بزرگ).
- پروژه BRI چین چالش بزرگی برای امپراتوری آمریکا است که نمی تواند با آن رقابت کند.
- جهان غرب دیگر نمی تواند به قدرت صنعتی که زمانی در اختیار داشت ببالد.
درست مانند نظریه هارتلند که پس از جنگ جهانی دوم دیگر قابل اجرا نبود، اکنون نقش هژمونیک امپراتوری آمریکا به چالش کشیده شده و در ریملند در حال کاهش است.
علاوه بر این، تئوری زبیگنیو برژینسکی در مورد تسلط بر نقاط خفه کننده دریایی و همچنین کل اوراسیا با ترکیبی از متحدان نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی نیز با عقب نشینی امپراتوری به پایان راه رسیده است.
یک دیدگاه جدید و یک نظریه جدید برای نظم نوین جهانی پس از صهیونیسم لازم است.
نظریه مرکز
آینده ناحیه مرکزی است. نقطه مرکزی که در آن سه قاره به هم می رسند: آفریقا، آسیا و اروپا. در زبان انگلیسی اصطلاح centroid به معنای مرکز هندسی یک شکل است. مرکز جهان قدس و اطراف آن است. این منطقه همیشه برای هر امپراطوری که مایل به تسلط جهانی است، یک «لازم» بوده است. این تنها جواهری در تاج یک امپراتوری حاکم جهانی نیست. تاج است.

هیچ امپراطوری نمی تواند جایگاه یک ابرقدرت حاکم جهانی را حفظ کند مگر اینکه بر قدس تسلط داشته باشد. همانطور که در مقاله قبلی توضیح دادهام، «مصرها، یونانیها، مقدونیها، رومیها، مسلمانان و انگلیسیها لازم میدانستند که این منطقه را به عنوان بخشی از امپراتوری خود بگنجانند و اکنون صهیونیستهای آمریکایی میخواهند کنترل خود را بر منطقه مرکزی طولانیتر کنند.
هر کسی که ناحیه مرکزی را کنترل کند به طور خودکار بر ریملند و هارتلند تأثیر می گذارد. کنترل بر ناحیه مرکز اجازه می دهد تا قدرت را بر روی خشکی و تمام نقاط خفه کننده دریایی در نزدیکی خود اعمال کنید. از این رو، حفظ توازن قوای مطلوب برای حاکمانش.
چهار عامل اصلی نشان می دهد که قدرت در این منطقه افزایش خواهد یافت.
- جمعیت شناسی
- انفجار انرژی.
- منابع طبیعی
- یک ایدئولوژی
جمعیت شناسی منطقه ای
بخش قابل توجهی از جمعیت منا زیر 40 سال سن دارند. به طور متوسط، 65 تا 70 درصد از کل جمعیت در بسیاری از کشورها در این محدوده سنی قرار دارند. به عنوان مثال:
- در مصر حدود 70 درصد جمعیت زیر 40 سال هستند.
- در عربستان سعودی حدود 60 تا 65 درصد جمعیت زیر 40 سال هستند.
- در تونس، تقریباً 60 درصد جمعیت زیر 40 سال هستند.
عزم نسل جدید برای به دست آوردن آزادی از سیستم استعمار نو موجی است. جوانان بر حذف نظام استبدادی و خلاص شدن از شر رژیم های دست نشانده سرسخت هستند. نکته کلیدی آگاهی آنها (انرژی انفجاری) است که می دانند اگر می خواهند آزادی خود را به دست آورند، باید سرطان صهیونیسم را از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا حذف کنند. آنها فقط فاقد رهبری معتبر هستند.
صهیونیسم نه تنها از توسعه منطقه جلوگیری کرده است، بلکه برای نسلها تأثیر مخربی بر تمام جنبههای زندگی در آن منطقه داشته است.
انتخاب بین منابع طبیعی و صهیونیسم
پس از برکناری حاکمان مستبد، کنترل انرژی به دست کسانی خواهد رفت که توسط مردم منصوب می شوند. در این صورت قدرت های جهانی بین منابع طبیعی و صهیونیسم انتخاب خواهند کرد. قدرت های غربی، صهیونیسم را یک مسئولیت خواهند دید و آن را کنار خواهند گذاشت.
مبارزه در حال انجام در ناحیه مرکزی چیز جدیدی نیست. این منطقه در طول تاریخ نقش مهمی در نوسازی نظام های اجتماعی-اقتصادی و سیاسی داشته است. جایگزینی ایدئولوژی های منسوخ شده با عدالت، آزادی و برابری.
ایدئولوژی سرمایه داری نئولیبرال کنونی پایدار نیست و جهان این واقعیت را درک می کند. تنها یک مشکل وجود دارد: یک سیستم جایگزین برای دیدن و تجربه کردن در دسترس نیست. جهان باید به عنوان مثال شاهد نظام جدید باشد.
آینده منطقه مرکز است
در حال حاضر، جهان در حال گذراندن مرحله گذار است، زیرا نظم جهانی قدیمی به سمت نابودی خود می رود. اکنون این وظیفه بر عهده مردم منطقه مرکزی است که به عنوان مثال، سیستم جایگزینی را ارائه دهند که مبتنی بر عدالت، آزادی و برابری باشد. نظام جدید باید نیازهای روحی و جسمی همه افراد را برآورده کند.
این باید نظامی باشد که مبتنی بر سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن نباشد، بلکه مردم را متحد کند تا صلح در جهان برقرار شود. سیستم جایگزین باید ارائه دهد:
- یک سیستم اقتصادی جایگزین که برای همه عادلانه باشد
- یک نظام سیاسی جایگزین که برای همه عادلانه باشد
- یک سیستم قضایی جایگزین که برای همه عادلانه باشد
- یک نظام اجتماعی جایگزین که شامل همه باشد
- و دینی که شامل همه باشد
به نظر می رسد منطقه مرکز تنها منطقه ای در جهان است که تمام مواد لازم برای دگرگونی نه تنها این منطقه بلکه برای دگرگونی کل جهان را دارد.
نظم نوین جهانی پس از صهیونیسم از این ناحیه مرکزی پدید خواهد آمد. یک تغییر مثبت و یک شروع جدید در حال انجام است.
سلب مسئولیت: من با احترام این نظریه را بر اساس مشاهداتم از آنچه در خاورمیانه و در سطح جهانی می گذرد ارائه می کنم. من سعی کردم تا حد امکان تفسیر کنم که چگونه تغییرات ژئوپلیتیکی در حال تغییر شکل منطقه است. با گذشت زمان شواهدی را ارائه خواهم کرد تا به نظریه جان ببخشم.
نظر خود را در مورد این مقاله در قسمت نظرات به من بگویید.




